علم در زندگی من

هر روز یک مقاله ی علمی زیبا!

علم در زندگی من

هر روز یک مقاله ی علمی زیبا!

پیشرفت کلیدی به سوی میکرو فضاپیماها

پراسانا چاندراسخار، گفت : " ما فرایندهایی در فضا که شدت گرما را از بین ببرند یا فضاپیما را در شدت سرما ، گرم نگهدارد ، نداریم . ممکن است این خیلی ناچیز به نظر برسد اما ، کنترل دمایی فضاپیما به طور قطع بسیار سخت است . فعلا ، هیچ راهی برای انجام آن برای فضاپیماهای خیلی کوچک وجود ندارد ."



با وجود بها 5 هزار دلارگردش یک پوند از محموله بار معلق پیرامون ، انتظار می رود میکروفضاپیما نیروی محرکه آینده توسعه ی هوافضایی باشد . با این صنایع مینیاتوری ، ناسا ، ارتش و شرکت های خصوصی قادر خواهند بود که کاوشگرها و ماهواره های بیشتر، باز کننده درها به سوی ژرفای کاربردهای جدید برای ارتباطات و دفاع ، با هزینه ی کمتر پرتاب کنند . اما قبل ازاینکه اولین میکرو فضاپیما بتواند پرتاب شود ، دانشمندان نیاز دارند سیستمهای تنظیم دمایی بزرگ به کار رفته را برای کمک به جلوگیری از سوختن سفینه های امروزی درنور خورشید فضا یا انجماد سفینه در درجه تاریکی فقدان خورشید ، کوچک کنند .



فضا یک محیط بی رحم است . خارج از محدوده ی گرم و راحت اتمسفر زمین ، هر شاتل و ماهواره ای به ستیزه با ، گرما و سرمای خیلی زیاد ، وزش نشات گرفته از ذرات بادهای خورشیدی و زبانه های متناوب خورشیدی ، قابلیت ایجاد خوردگی توسط اتم اکسیژن و دسته ی امواج فرابنفش نیاز دارد .


بالاخره ، اینجا سنگهای آسمانی بسیار ریز ؛ خرده های باقی مانده سرگردان فضایی در سرعت بالای 20 هزار مایل بر ساعت –تقریبا دهها ساعت سریعتر از هر گلوله ای در روی زمین - وجود دارند .


چاندراسخار و تیم اش باید تکنولوژی تنظیم دمایی ای بسازند که بتواند با تمام این خطرات ستیز کند و هنوز به اندازه کافی برای استفاده در میکرو فضاپیماها روشن باشد .



در فضاپیماهای بزرگتر " حائلها "ی مکانیکی - که چاندراسخار آنها را " درپوشهای عظیم پنجره "

می نامد - و حلقه های لوله های خنک سازی ، کنترل دمایی را انجام می دهند . جز معایب سنگینی و قیمت ، این تکنولوژیها برای ترکیب با میکرو یا نانو فضاپیما دشوار یا غیر ممکن هستند .



چاندراسخار به عهده گرفتن موضوع را از سال 2003 به عنوان یک شاخه از یک تکنولوژی نظامی آغاز کرده است . راه حل او طراحی شناخته شده به عنوان " سیستم الکتروکرومیک پوسته نازک نشر متغیر " ، یک " ساندویچ " باریک ، قابل انعطاف که شبیه پلاستیک به نظر می رسد و زمانی که یک بار الکتریکی به آن داده می شود می تواند تغییر رنگ دهد .


غشای نازک می تواند در میکرو فضاپیما مانند یک پوست ، مبدل رنگ از روشن به تیره مبنی بر در معرض بودن خودش در برابر نورشدید خورشید یا تاریکی خیلی زیاد به کار رود.چاندراسخار افزود که "تغییر رنگ" در فروسرخ همانندطیف نور مرئی است

فیلم تغییر مکان می دهد از یک وضعیت "نشر" بالا -یا نشر مقدار زیادی گرما – در دماهای گرم و یک نشر کم یا عایق گذاری ، وضعیت در دماهای انجماد . فیلم گرمایی همچنین یک لایه ی حفاظت کننده شامل اکسیدهای ژرمانیوم و سیلیسیوم دارد که آن را در مقابل اتم اکسیژن حفظ می کند ، که می تواند سفینه ها را پوسیده کند– یک مشکل جدی برای ایستگاههای فضایی و ماهواره های اساسی ارتباطاتی- و مدت عمرشان را کوتاه کند .



روکش اکسید سیلیسیوم همچنین یک کاهنده ی "جذب خورشیدی" به سوی پوست را ارائه می دهد . حتی در وضعیت رنگ روشن خودش ، پوست هنوز جاذب بالای تابش خورشیدی است و بعنوان نتیجه می تواند گرمای زیادی بدست آورد. روکش تضمین می کند که جذب خورشیدی زیر یک مقدار که مانع گرم شدن پوست تحت تابش مستقیم خورشیدی می شود ، می ماند .







با اینکه پوسته کمتر از یک صدم اینچ ضخامت دارد ، به اندازه کافی برای مقاومت کردن در برابر سنگهای ریز آسمانی درحال پرواز در میان فضا محکم است .



چاندراسخار ،محقق شرکت اشوین – اشس (Ashwin-Ushas) که پژوهش را به همراه ناسا انجام می دهد ، گفت :" آزمایش برای سنگهای ریز آسمانی خیلی ساده بود ما فقط یک توپ پر از ذرات کوچک و سوزنهای باریک نیزه مانند بر روی آن را شلیک کردیم " .



دیگر آزمایشات با بیشترین درجه حالت ارتجاعی پوسته را تایید می کنند . برای شبیه سازی جانشینی گرما وسرمای شدید فضا ، ابزار در خلا و در معرض دماهایی که به طور مداوم بین -58 و 212 درجه ی فارنهایت متناوب است بیش از چندین ماه قرار گرفته است. پوسته به طور موفقیت آمیزی این و سایر آزمایشهای ماندگاری را تحمل کرد . چاندراسخار گفت ابزار نتایج خیلی خوبی را در کل حاصل داده است .



چاندراسخار گفت :"این کار یک بهبود بنیادی را روی کارهای قبلی معرفی شده بوسیله ی این شرکت در الحاق یک لایه ی محافظت کننده نشان می دهدکه به طور موثر جذب خورشیدی را تا یک مقدارقابل پذیرش کاهش می دهد . تکنولوژی الکتروکرومیک نشرمتغیر یک تکنولوژی کاملاجدیدپیشگام توسط این شرکت است .بنابربهترین اطلاعات ما ، هیچ گروه دیگری هیچ کاری را در این حیطه انجام نداده است."



ناسا قصد دارد تا اولین نمونه های اولیه میکرو فضاپیما درحال کاررا درسال 2013 تهیه کند ، همچنین چاندراسخار گفت که تیم اش درحال کار کردن برای تهیه فیلم گرمایی آزمایش شده در فضا در نزدیکترین زمانی ممکن هستند .



گسترش دیگر ، میکروفضاپیما در صور فلکی پرواز خواهد کرد ، آنها را تقریبا برای آشکارسازی یا سوزاندن در بیرون آسمان غیر ممکن می کند . با پرتابهای ارزان قیمت تر و یک تعداد زیادتر از ماهواره های کوچک در مدار ، میکروفضاپیما می تواند قلمرو ماهواره های ارتباطی را با ، بسط دادن پیشرفت برای صنایعی که اکنون برای تهیه آن ها قادر نیستند ، وسیع کند . کشف اجتماع بهبودیافته همان اندازه که سریعتر و معتبرتر می شود و ارتباط از دور در دسترس جهانی فقط یک شروع خواهد بود .


همچنین برای پوسته گرمایی به کار بردن درزمین امکان دارد .چاندراسخار گفت که کشورهای با آب و هوای گرم یا سرد می توانند خانه ها را با این پوسته تغییررنگ و نشر را به ارزانی برای تنظیم بهتر دما بسازند . او قبلا به پرسشهایی از آنطرف دریاها برای ایجاد پوسته ی بلوک های سیمانی با پوسته ی تنظیم کننده دما رسیده بود .چاندراسخار گفت که به ساختن پوسته گرمایی علاقه دارد " تعداد زیادی از مهندسان فضاپیما به ما گفتند که اگر ما این تکنولوژی را داشتیم به ما آزادی طراحی خیلی بزرگتر برای میکروفضاپیمای آینده را می داد. "
منبع:http://www.sciencedaily.com/releases/2008/08/080819160053.htm

بقراط پدر طب یا پدر بهداشت؟



بقراط، بزرگترین طبیب و حکیم یونانی است که در سال 460 قبل از میلاد بدنیا آمد. مشهور است که شاگرد "فیثاغورث" بود. نام او "هیپوکراتس کوسی" است که در کتب اسلامی بنام های ابقراط، ابوقراطیس، بقراطیس آمده است. نام پدرش "هراکلیدس" و نام مادرش "فنارته" است.او از خانواده "اسکلیپیادس" بود که شغل پزشکی، شغل خانوادگی آنها بود. او بعد از اینکه مدتی نزد پدرش علم آموخت، نزد "دیمقراطیس" فیلسوف بزرگ، ادامه تحصیل داد و پس از آن مدتی به عنوان پزشک دوره گرد، در آسیای صغیر و سرزمین یونان به سیاحت و طبابت پرداخت تا اینکه احاطه کامل بر علم طب و پزشکی علمی و تجربی پیدا کرد و به لحاظ تشریح و شناخت بیماری ها، سرآمد همه شد.
کارش به جائی کشید که مردم او را چون خدایی می پرستیدند. او اطلاعاتی را که در مصر و در مدارس "کنیدوس و کوس" بدست آورده بود با کمک تجارب شخصی و نبوغ خود دسته بندی و در کتابی با نام ارگانون گرداوری کرد. وی مدت 76 سال عالم و معلم بود و اولین کسی بود که به بیگانگان طب را آموخت و آنان را مانند فرزندان خود می دید و در کتاب "عهد خویش" علت شروع و پایه گذاری آموزش طب به مشتاقان و حتی بیگانگان را نگرانی خود به خاطر از بین رفتن دانش طب می داند.

 
ظهور بقراط، در سال 96 به تاریخ "بخت النصر" پادشاه بابل و مطابق با چهاردهمین سال سلطنت "بهمن دراز دست" پادشاه ایران بود. درباره اخلاق نیکو و پسندیده او، سخن زیاد گفته اند. و سوگندنامه بقراط یادگار این حسن توجه او به تعهدات اخلاقی یک پزشک است.
مشهور است که از دربار شاهان، دوری می کرد و فقط دو مرتبه برای درمان شاه یونانی، نزد آنها رفت و بعد از درمان، سریعا به شهر خودش برگشت ولی برای درمان پادشاه وقت ایران، نرفت زیرا ایرانیها را دشمن یونانیان می دانست.
بقراط از نظر بسیار از محققان و پزشکان اولین پزشکی است که توانست خود را از دیدگاه های صرفا عقلایی و فلسفی رها کرده و تا حد زیادی به حقیقت پزشکی نزدیک شود.

پایه های فکری:
او به لحاظ تیپ فکری و نو نگرش پراگماتیک ناتورالیست بوده است. چراکه در بررسی علت ها و معلولها به طبیعت اعتقاد داشته و همواره تلاش می کرده علت پدیده ها و بیماریها را در طبیعت پیدا کند. او برخلاف سنت رایج در آن زمان علاقه چندانی به فلسفه های بنیادی و توجیه علت بیماریها بر اساس مکانیسم های فیزیولوژیک بدن نداشته است و به بیشتر ورودی و خروجی بدن را مدنظر داشته است. شاید اگر او امروز در بین ما بود مبنای کارش را براساس مطالعات Base Evidence یا همان تجربه گرایی صرف می گذاشت و کمتر سراغ پزشکی مولکولی و توجیه پاتولوژی بیماریها بر اساس فیزیولوژی مولکولی می رفت.

بقراط نیز هم عصر سقراط بود و تاثیرات زیادی از او گرفت اما همانگونه که گفتیم او بیشتر عمل گرا و تجربه گرا بود و کمتر به توجیهات فلسفی بیماریها علاقه نشان می داد. او شاید اولین کسی بود که علل متافیزیکال (ماوراء الطبیعه، شیاطین) را که در آنزمان سایه سنگینشان بر طب احساس می شد را یکسره به کناری نهاد و راه تجربه و تحقیق را بر اندیشمندان طب باز کرد.

نظریات پزشکی:
آنچه از مطالعه و تحقیق در آثار به جا مانده از او بر می آید اینست که بقراط نخستین پزشکی است که علت بیماریها را در خود فرد جستجو می کرده است. او برای اولین بار مفهوم هموستاز یا دینامیسم بدن موجودات زنده را مطرح کرد و اعتقاد داشت که بیماریها از برهم خوردن این تعادل زنده شکل می گیرند.
او این تعادل را تعادل فیزیس نامید. فیزیس واژه ایست که هم خانواده فیزیک امروزی بوده و در کتب بقراط به معنای جسم ارگانیسم به کار می رفته است.

او همچنین بر این باور بوده که عوامل خارجی نیز می توانند بیماریزا باشند اما در شکل گیری بیماریها بر هم کنش عوامل سرشتی و خارجی هردو موثرند.

او برای نخستین بار لفظ "پاتوژن" را بکار می برده است. پاتوژن امروز با همان معنی در طب به کار می رود. بدین ترتیب که عوامل بیماریزا بر "فیزیس" فرد تاثیر گذارده و ایجاد وضعیت "پونوس" را می نمایند. پونوس یعنی یک وضعیت به هم ریخته، که ناشی از یک واکنش ارگانیک غیر اختصاصی به پاتوژن است.
پس از آن ارگانیسم تلاش می کند نسبت به این برهم ریختگی یک واکنش اختصاصی بر می آید تا بتواند آنرا تا حدامکان کنترل یا از بین ببرد.

اما نکته بسیار جالب در مورد مدل فکری بقراط این بود که او بر خلاف بسیاری این واکنش اختصاصی به عامل پاتوژن را بیماری نمی داند بلکه ترکیب برهم کنش پونوس و واکنش اختصاصی بدن را بیماری دانسته و نام آنرا "پاگوس" می گذارد.

با اندکی تامل در تفکرات این نابغه یونانی آشکارا پی به این واقعیت می بریم که در مدل فکری او در هم فاکتور های بیرونی (Exciting cause)، هم عوامل عفونی و هم عوامل سرشتی و سیستم ایمنی فرد دخالت داشته اند.

طرح نظریه Individualization:
او می گفته هر ارگانیسمی بسته به فاکتورهای ذاتی، سرشتی و مادرزادی خود نسبت به پاتوژنها واکنش خاصی را نشان می دهد و از آنجاییکه عوامل مادرزادی، سرشتی و ذاتی در افراد مختلف متفاوت بوده و منجر به بروز استعداد برخی بیماریها در افراد مختلف می شود. از این رو نمی توان بیماریهای مختلف را در افراد مختلف یکسان دانست و با این نظریه انقلابی خود برای نخستین بار مفهوم Individualization را مطرح کرد.
بر طبق این نظریه که امروز نیز طرفداران زیادی را به خود جذب کرده است لازم است برخورد با هر بیمار کاملا اختصاصی و منحصر به فرد باشد. متاسفانه این مفهوم هنوز در پاره ای از موارد نادیده گرفته می شود.

رژیم غذایی و Life style:
او از نظر زمانی مقارن با ظهور فیثاغورس بوده است. همانگونه که می دانید فیثاغورس در دوران جوانی سفری به هند، بابل و مغان ایران داشته و با مزاجهای سه گانه واتا- پیتا و کافای ایروودیک آشنا شده و بر این اساس و با توجه به تجارب خود ساختار فکری اخلاط اربعه را بنا نهاده است.

براساس این نظریه بدن انسان و تمام موجودات عالم از چهار عنصر آتش، خاک، باد و آب تشکیل شده است و ترکیب این عناصر با یکدیگر اخلاط را تشکیل می دهد که در بدن یک فرد سالم این اخلاط با هم در تعادل به سر می برند. زمانی که این تعادل به نفع برتری یک خلط بر دیگری به هم بخورد فرد بیمار می شود. تااینجای کار در اغلب نظریات قبل از بقراط مشترک است و اغلب فلاسفه و به تبع آن اطباء تلاش می کرده اند با بیرون بردن ارواح شریر یا انجام کارهایی از قبل دعا یا مواردی مشابه این اخلاط را به حالت اولیه در بیاورند.
اما همانگونه که قبلا هم اشاره شد بقراط پزشکی عمل گرا و به قول امروزی ها پراگماتیک بوده است. او به تجربه دریافته بود مصرف برخی غذاها یا انجام برخی ورزشها یا تغییر عادات زندگی و خواب فرد می تواند تعادل مزاجی فرد را به او باز گرداند. به همین دلیل او اولین پزشکی است که به دانش تغذیه و تصحیح روش زندگی Life Style به معنای امروزی آن باور داشته و شیوه های کاربردی بسیار جالبی دراین باب دارد. اگر روزی گذرتان به کتاب ارگانون بقراط افتاد مشاهده خواهید کرد که در این کتاب بیش از هر چیز دیگری به احکام غذا خوردن، ورزش کردن، خوابیدن، زندگی زناشویی، اخلاق و بهداشت اشاره شده شده است. شاید بهتر باشد به جهت این حسن توجه او به دانش بهداشت در زمانی که مردم و اطباء هم عصر او کوچکترین توجهی به مسائلی از این قبیل نداشته اند، پیش از آنکه بقراط را پدر طب بنامیم او را پدر بهداشت لقب دهیم که واقعا برازنده اوست.

نوآوریهای او به اینجا ختم نمی شود. چراکه او برای نخستین بار مفهوم سرشت (Constitution) و خلق و خو(Temperament) را مطرح کرد. که البته این مفاهیم تا به امروز دست نخورده باقی مانده اند. به دنبال این تعاریف او مفهوم دیاتز را مطرح کرد. دیاتز همان استعداد ابتلاء افراد مختلف به بیماریهای مختلف است مثلا افراد دموی مزاج به بیماریهای قلب – عروقی و خونریزی مستعد هستند یا افراد بلغمی مزاج به چاقی و عوارض آن که باز طرح این نظریات در زمانی که اطباء علت دردهای قلبی را به وارد شدن ارواح شریر به بدن بیماران می دانستند، بیشتر به معجزه شبیه بود.

تجویز های تک دارویی:
نکته آخر اینکه او علاوه بر تصحیح رژیم غذایی و Life Style تجویز دارو را نیز در پاره ای از موارد جائز می دانسته است. کتاب ماتریا مدیکا یا همان مفردات دارویی او مجموعه ای از حدود 100 داوست که او به تفصیل در مورد جنس و نوع و طرز تهیه آن و سپس تاثیرات دارویی آن بر بیماریهای مختلف توضیح داده است.
البته با نظری اجمالی بر کتاب مفردات بقراط شاید برخی آنرا هم رده سایر کتب دارویی قرار دهند اما شیوه تجویز او نیز در نوع خود استثنایی و تامل برانگیز بوده است.
بقراط هیچ گاه در تجویز های خود از دو دارو به صورت همزمان استفاده نمی کرده است. او در تجویز ها از دو روش مشابه درمانی و مخالف درمانی سود می جسته است. به گونه ایکه وقتی عامل بیماری کاملا خارجی بوده مخالف درمانی می کرده ودر صورتیکه عامل بیماری کاملا آندوژن بوده است روش مشابه درمانی را اختیار می کرده است. به طور مثال وقتی فردی به خاطر سرمازدگی در برف به او مراجعه می کرده او دارویی تجویز می کرده که بیمار گرم شود اما در برخورد با یک دل درد که فرد با غذا یا دارویی مسموم نشده بود، دارویی که خود ایجاد دل درد می کرده است را به بیمار می خورانیده است.

خانواده و فرزندان بقراط
او دو پسر بنام های "تاسلوس یا تسالوس" و "دراقن یا دراکون" و یک دختر بنام "مایاارسیا" و دامادش "پلیبوس" داشت که ظاهرا دختر او از دو برادرش عالم تر بود. که متاسفانه فرزندان و به دنبال آن نوه و نتیجه او علی رغم توصیه پدر به ترکیب داروها با یکدیگر و گسترش دادن مفردات دارویی بقراط بزرگ دست زنند و ظاهرا بیشتر شیوه تجویز داروی مخالف را پیش می گیرند. و بدین ترتیب از شیوه او کاملا دور شدند.

در پایان باید اضافه کرد که بقراط در فن شرح حال گیری یا همان دانش سمیولوژی امروزی بسیار دقیق بوده و شرح حال های او بسیار مفصل و شامل تمامی نکات در مورد بیماریهای جسمی و روحی او، بهداشت، تغذیه، شیوه زندگی و تفکرات فرد بوده است.
او در معنای واقعی کلمه در درمان بیماریها به تمامیت علائم توجه داشته است.


درگذشت بقراط
او 375 سال قبل از میلاد مسیح در شهر "لاریسا" از دنیا رفت. او در آن موقع 90 تا 95 سال بود. 


www.homeopathy.blogfa.com

فیزیک دان ایرانی و شگفت آفرینی تازه سیاه چاله ها

 
یک فیزیک دان ایرانی مقیم دانشگاه میسوری در کلمبیا هنگام بررسی نتایج نظریه نسبیت اینشتین روی ذراتی زیر اتمی که با سرعت زیاد در حرکتند موفق به کشف اثر تازه و شناخته نشده ای از سیاه چاله ها شده است.

سیاه چاله ها که در زمره ی عجیب ترین اجرام کیهانی به شمار می آید باز هم شگفتی آفریده اند و اخترشناسان را حیرت زده کرده اند. به نوشته ی هفته نامه ی علمی نیوساینتیست بهرام مشحون و همکارش کارمن چیکانک در دانشگاه میسوری در بررسی های علمی خود به این نکته پی برده اند که سیاه چاله ها می توانند نیروهای جزر و مدی عجیبی تولید کنند که بر ذرات با سرعت زیاد تاثیری متفاوت از ذرات با سرعت کم باقی می گذارد. این اثر پیشبینی نشده به این معناست که سیاه چاله ای که در مرکز کهکشان خود ما قرار دارد می تواند منبع پرتوهای کیهانی بسیار پرقدرت و نادری باشد که اخترشناسان تاثیر مخرب آنها را در جو زمین مشاهده کرده اند اما تاکنون نتوانسته اند توضیحی برای منشا شان پیدا کنند.

نیروهای جزر و مدی بر اساس نظریه ی نیوتونی هنگامی ظاهر می شوند که تاثیر نیروی جاذبه به واسطه ازدیاد فاصله کم می شود به عنوان مثال 2 ذره که در فواصل متفاوتی نسبت به یک سیاه چاله قرار دارند تحت تاثیر 2 نیروی مختلف قرار می گیرند و یکی از آنها که نزدیک تر است شتاب بیشتری پیدا می کند. اما توضیحی که از طریق فیزیک نیوتونی به دست می آید برای شرایطی که در نزدیک سیاه چاله ها برقرار است کفایت نمی کند. اخترشناسان از مدت ها قبل به این نکته پی برده بودند که در پلاسما(ماده در دما و فشار زیاد) که اطراف سیاه چاله ها در گردش است ذرات بنیادی و زیر اتمی با سرعت بسیار زیاد فراوانند.

مشحون و همکارش در تلاش محاسبه این امر بودند که این ذرات در میدان جاذبه قدرتمند سیاه چاله ها چگونه رفتار می کنند. این 2 فیزیکدان دریافتند که تاثیر میدان جاذبه سیاه چاله ها روی ذراتی که با سرعت کم در این میدان حرکت می کنند دقیقا به همان نحو است که فیزیک نیوتن پیشبینی می کند اما در مورد ذراتی که با سرعت نزدیک به سرعت نور حرکت می کنند نتایج به دست آمده کاملا خلاف انتظار بود. ذراتی که با سرعتی بیش از 70درصد سرعت نور300هزار کیلومتر در ثانیه حرکت می کنند رفتارشان تابع جهت حرکتشان است.

ذرات پرسرعتی که در امتداد محور چرخش سیاه چاله ها حرکت می کنند از شتاب حرکتشان نسبت به ذرات کند کاسته می شود اما ذرات تند سرعتی که در جهت عمود بر این محور سیر می کنند شتابی بسیار زیاد و انرژی حیرت انگیز و عظیم کسب می کنند.

نتایج بدست آمده به وسیله مشحون و همکارش شماری از رصد ها و مشاهدات توضیح ناپذیری را که اخترشناسان در گذشته انجام داده بودند قابل فهم ساخته است. از جمله این امور افشانه های بسیار پر قدرت از جنس ذرات زیر اتمی است که از قطب های اجرام کیهانی موسوم به((مایکروکازارها)) به بیرون پرتاب می شوند. تلقی خترشناسان آن است که مایکروکازارها سیاه چاله ها را درون خود پنهان ساخته اند. آنچه که موجب حیرت اخنرشناسان بود آن است که این ذرات پر انرژی دارای شتاب کاهش یابنده هستند. علاوه بر این از تحقیقات مشحون و همکارش چنین بر می آید که رویداد های حیرت انگیز دیگری نیز در جهات دیگر و هنگام حرکت ذرات پر شتاب رخ می دهد که هنوز مشاهده نشده است. به اعتقاد مشحون نیروهای جزر و مدی کند کننده تنها در زاویه55 درجه از محور یک سیاه چاله ظهور می یابد و تنها در این زاویه است که ذرات زیر اتمی شتاب منفی پیدا می کنند و از سرعتشان کاسته می شود. در همه جهت و زوایای دیگر حول این محور این نوع ذرات شتاب مثبت بدست می آورند و براساس نظریه اینشتین سرعت این ذرات می تواند تا سرعت نور بالا برود. اگر نظریه مشحون و همکارش درست باشد سیاه چاله هایی که در کهکشان ما قرار دارند دائما ذرات پر شتاب و پر سرعتی عمدتا از جنس پروتون را به بیرون پرتاب می کنند که انرژی شان هنگامی که به زمین می رسند بیش از1020الکترون ولت است. به گفته مشحون می توان نظریه پیشنهادی او و همکارش را با مقایسه رابطه میان جهت ورود پرتوهای کیهانی مافوق پرقدرت به جو زمین و موقعیت مایکروکازار ها در کهکشان راه شیری را مورد آزمایش قرار داد.


منبع : akhtarphysic.blogfa.com

آیامی دانید خواستگاه شفق های قطبی کجاست ؟

خورشید ستاره فعالی با چرخه مغناطیسی 22 ساله که در 11 سال نخست تعداد لکه های خورشیدی در بالای استوای خورشید بیشتر و در 11 سال بعدی در پایین استوا قرار دارند . هر چه تعداد لکه ها بیشتر باشد فعالیتهای خورشیدی بیشتر می شود و میدان مغناطیسی فوران شده نیز بیشتر است . در این مناطق شدت میدان مغناطیسی به حدی زیاد است که باعث می شود خطوط میدان به هم تنیده شوند . وقتی در این میدانها اتصال کوتاه برقرار شود ، زبانه های خورشیدی پرقدرت ، پروتونها و الکترونها را با سرعتی نزدیک به سرعت نور شتاب می دهند . در نتیجه ، فورانهای اشعه x به فضا فرستاده می شوند . اگر زمین سر راه این فورانها قرار بگیرد ، لایه یونوسفر جو ، بی درنگ تاثیر می پذیرد و تعادل یونی آن به هم می خورد . جو خورشید میلیاردها تن پلاسما و مقادیر عظیمی میدان مغناطیسی به فضا می فرستد که فقط در چند روز به زمین می رسند . هجوم ناگهانی این ذرات باردار و میدانهای مغناطیسی ، باعث برانگیختگی کمربند مغناطیسی زمین و ایجاد طوفانهای مغناطیسی و نورافشانی در قطبها می شوند که به شفق قطبی معروفند .

تاثیر خورشید بر فن آوری به قرن 19 بر می گردد . جریانها الکتریکی که طی طوفانهای « زمین مغناطیسی » ایجاد می شدند ، آن قدر قوی بودند که دیگر تلگرافچی ها برای مخابره کردن سیگنالها به باطری احتیاج پیدا نمی کردند . خطوط انتقال نیــــــرو نیز رساناهای بسیار خوبی برای جریانهای الکتریکی بوجود آمده از طوفانهای مغناطیسی زمین اند ، چرا که خود حامل جریان برق هستند . مسئله این است که طوفانها جریان مستقیم تولید می کنند ولی خطوط انتقال حامل جریان متناوب اند . این جریانهای مستقیم ، موجب می شوند سیم پیچ های مبدلها (ترانسها) داغ شوند و در نتیجه از کار بیفتند و خازنهایی به بار آورند .

هر چه به قطب شمال مغناطیسی زمین نزدیکتر باشیم بیشتر مورد حمله جریانهای الکتریکی قرار می گیریم .

ذرات باردار پر انرژی بر روی صفحه های خورشیدی ماهواره ها هم اثر گذاشته و طول عمر آنها را کاهش می دهند . الکترونهای پر انرژی هم می توانند با تغییر بیت های دیجیتالی در جریان ارسال اطلاعات ، نا هنجاری بوجود آورند . پس همانطور که گفته شد سیل ذرات باردار پر انرژی از طوفانهای خورشیدی به سوی زمین جریا نمی یابد که ممکن است بر ماهواره ها و دستگاههای روی زمین مثل ترانسفورماتورها اثر تخریبی داشته باشند .

چه بخوریم که دچار استرس نشویم؟

استرس، فشاری است که در اثر تغییرات ایجاد شده در محیط به بدن تحمیل می شود. بعضی از استرس ها مفید هستند اما وقتی از کنترل خارج شوند، بدن به طرق مختلف از آنها رنج می برد.

استرس تحمیل شده، انرژی بدنی و ذهنی را تحت تأثیر قرار می دهد. بعد از استرس، کاهش انرژی ذهنی و بدنی، خستگی، بی خوابی، تحریک پذیری، افسردگی، افزایش ضربان قلب، بالا رفتن فشار خون، افت قند خون، آسیب پذیری سیستم ایمنی و تغییر در وضعیت اشتها ایجاد می شود. مجموع موارد بالا، تأثیر نامطلوبی بر فعالیت فرد سالم گذاشته و باعث تضعیف بدن وی می شود. شاید، این سؤال برای شما پیش آمده که آیا غذا در کنترل و یا حتی ایجاد استرس مؤثراست یا خیر؟
مواد غذایی ایجاد کننده استرس:

کافئین که در قهوه، چای، شکلات، نوشابه های گازدار و تعدادی از داروها وجود دارد، ماده ای محرک است. مصرف زیاد غذاهای حاوی کافئین در بدن به مانند استرس عمل کرده و گاهی هم علایم استرس ها را تشدید می کنند.

مواد محرک  در بدن، باعث افزایش ترشح اسید معده و هورمون های تیروئید می شوند. در ضمن با افزایش کارکرد کلیه ها، میزان ادرار نیز افزایش می یابد.

کافئین، مانع جذب آهن موجود در گوشت شده و می تواند موجب کم خونی و فقر آهن شود.

از عوامل محرک دیگر، فسفر است که معمولا به نوشابه های گازدار اضافه می کنند. مصرف نوشابه های گازدار تعادل کلسیم و فسفر را در بدن به هم می ریزد. به خصوص در خانم ها موجب پوکی استخوان می گردد و واکنش های تخریبی دیگری نیز در بدن ایجاد می کند. آب های معدنی و آب چشمه فسفر ندارند.

افزودنی ها و نگه دارنده ها مانند: نیترات و نیتریت که به مواد غذایی مانند سوسیس و کالباس و ماهی دودی و کنسروها برای جلوگیری از تخریب اضافه می کنند با ترکیبات شیمیایی دیگر،  موادی به نام نیتروزآمین ها ایجاد می کنند که جزو خطرناک ترین محصولات شناخته شده هستند. این مواد، با ایجاد سردرد، سوء هاضمه، افزایش استعداد ابتلا به سرطان های گوارشی، واکنش های پوستی و بسیاری عوارض دیگر موجبات ناراحتی جسمی فرد را فراهم می آورند.

مصرف بیش از حد مواد قندی ساده مانند شکر هم عاملی برای تحریک پذیری شناخته شده است.
برای کاهش علایم و عوارض استرس چه کنیم؟

۱.با مصرف ۱ لیوان آب پرتقال تازه یا آب میوه های طبیعی حاوی ویتامین c روز خود را شروع کنید. چون ویتامین c به تقویت سیستم ایمنی بدن کمک می کند.

۲.در طول روز حداقل ۸ لیوان آب بنوشید. این آب می تواند به صورت آب، آب میوه و چای (به غیر از قهوه) باشد.

۳.سعی کنید در طول روز فقط یک فنجان قهوه میل کنید، نه بیشتر!

۴. از افت قند خون جلوگیری کنید و وعده های منظم، کوچک و سالم میل نمایید.

۵.مصرف غذاهای حاوی تریپتوفان مانند: مغزهای گیاهی (پسته، فندق، بادام و…) موز و غلات کامل، دستگاه عصبی را تسکین می دهد.

۶.جوشانده های گیاهی برای تسکین اعصاب مناسب هستند. می توانید آنها را با یک قاشق غذاخوری عسل میل کنید.

۷.استفاده از مواد پروتئینی مثل: تخم مرغ و گوشت سفید و قرمز در شرایط پراسترس خستگی بدن را رفع می کنند.

۸.از انواع غذاهای بدون چربی یا کم چربی استفاده کنید.

۹.حداقل هفته ای ۳ بار و هر بار به مدت ۳۰ دقیقه به طور منظم ورزش کنید.

۱۰. برای رفع تنش روزانه، پس از کار یک حمام ولرم تا خنک بگیرید.

۱۱. در حالت استرس از داروهای آرام بخش استفاده نکنید.

۱۲. مصرف میوه های تازه با پوست و غلات کامل (با سبوس) و سبزیجات در طول روز بدن شمارا از آثار زیانبار استرس سالم نگه می دارد.

۱۳.زمانی را برای تهیه مواد غذایی با ارزش در طول روز یا هفته اختصاص دهید تا در منزل با کمبود آنها کمتر مواجه شوید و مجبور نباشید وعده های غذایی کم ارزش استفاده کنید.

۱۴.مهارت مدیریت زمان و برنامه ریزی برای رسیدن به اهداف و نحوه برقراری ارتباط با اطرافیان را بیاموزید تا در محل زندگی و کار خود با موقعیت های استرس زا کمتر مواجه شوید.

۱۵.در برخورد با موقعیت های تنش زای غیرمترقبه در ابتدا آرامش خود را حفظ کنید و سپس با توکل به خدا و با عقل و منطق به بررسی راه حل های موجود بپردازید.

منبع: سایت اداره‌ی عقیدتی سیاسی سازمان صنایع هوایی

آلبرت انیشتین

آلبرت اینتشین در چهاردهم مارس 1879 در شهر اولم آلمان از پدری به نام هرمان اینشتین و مادری به نام پیش از ازدواج پاولین کخ به دنیا آمد. او پسر اول از دو پسر خانواده بود. خانواده در سال بعد به شهر مونیخ که در آن هرمان و برادرش یعقوب یک کارگاه مهندسی برق دایر کرده بودند نقل مکان کرد، یکسال پس از آن دختری به نام ماریا نیز در خانواده به دنیا آمد. خانواده آنها با فرهنگ، کتاب دوست و دوستدار موسیقی بود و به داشتن شیوه های فکری لیبرال و مبرا از خشک اندیشی مباهات می کرد. پیش از آنکه اینشتین به مدرسه برود واقعه ای رخ داد که او را دگرگون کرد. به گفته خود او بچه چهار یا پنج ساله ای که بودم پدرم به من یک قطب نما نشان داد ک از مشاهده آن احساس دیدن یک معجزه را کردم. در وراء اعماق آن گونه اشیاء باید چیزهایی نهفته می بود- گسترش جهان اندیشه ما به یک معنا با فاصله گرفتن از مفهوم معجزه است که تحقق پیدا می کند.». اینشتین در شش سالگی وارد مدرسه شد. او گرچه آبش با معلمان ابتدایی خود در یک جوی نمی رفت درآنجا عملکرد آموزشی خوبی داشت. او در سالهای نخست مدرسه شاگردی ضعیف بود اما واقع امر آنست که نمره هایی عالی می گرفت و برخلاف روش یادگیری حفظی آزار دهنده و سخت مدرسه بارها شاگرد اول کلاس نیز شد. اینشتین در ده سالگی به دبیرستان (گیمنازیوم) نمونه لوئیتپولد انتقال یافت و در آن تحت آموزش سخت سربازخانه مانند معمول آن ایام قرار گرفت. اینشتین تا پانزده سالگی در گیمنازیوم لوئیتپولد باقی ماند و در آن به گرفتن نمره های خوب در دروس ریاضی و زبان لاتین ادامه داد. او همیشه هم محبوب مربیان خود نبود. معلم درس یونانی او زمانی به پدر او هرمان گفته بود که فرقی نمی کند که آلبرت چه رشته ای را برای حرفه آینده زندگی خود انتخاب کند، هریک را برگزیند درآن ناکام خواهد ماند.
در دوره دبیرستان دو اتفاق درخور توجه خاص برای او پیش آمد. نخست آنکه در دوازده سالگی مصمم به حل معمای جهان عظیم شد. در آن سال که مطالعه مادام العمر خود درباره جهان عظیم را شروع کرد نسخه ای از کتاب هندسه اقلیدس نیز به چنگ آورد که در آینده از آن بارها به نام کتاب مقدس هندسه یاد کرد. او حساب دیفرانسیل و انتگرال را نیز به شیوه خودآموزی یاد گرفت. شخص دیگر موثر در زندگی اینشتین ماکس تالمود از دوستان نزدیک خانوده او بود. او به اینشتین کتابهایی درباره علوم و بعداً درباره فلسفه برای خواندن می داد و بعد ساعتها با او درباره آنها به گفتگو می نشت. سرگرمی ذوقی اصلی اینشتین چه در روزهای دبیرستان و چه در سالهای آینده زندگی موسیقی بود. آلبرت با خودآموزی نوازندگی پیانو را یاد گرفت و تا پایان عمر به نواختن پیانو و ویولن ادامه داد.
کسب و کار برقی پدر اینشتین در سال 1894 به شکست انجامید و خانواده به شهر میلان ایتالیا نقل مکان کرد اما آلبرت برای اینکه دبیرستان را تمام کند در مونیخ نزد اقوام باقی ماند. او که در مدرسه اکنون از پیش نیز ناشادتر شده بود و غم دوری از خانواده هم داشت از کار مدرسه دل کنده و به آن بی اعتنا شد. نمرات امتحانی اش لطمه دید و کار او به آنجا کشید که یکی از معلمان از وی خواست دیگر از مدرسه برود. آلبرت این پیشنهاد را پذیرفت و بی آنکه والدینش را مطلع کند گیمنازیوم را بدون اخذ مدرک دیپلم ترک کرد. اینشتین چندی بعد شنید که مؤسسه پلی تکنیک زوریخ از داوطلبان دیپلم دبیرستان نمی خواهد و به جای آن از آنها یک امتحان ورودی می گیرد. وی برای دادن این امتحان در سال 1895 به زوریخ رفت و گرچه در امتحان مواد ریاضی و علوم نجومی از عهده برآمد، در کل موفق نشد پس از آن در سال 1896 بار دیگر در امتحان ورودی مؤسسه شرکت کرد و این بار برای گذرانیدن یک دوره چهارساله که وی را واجد شرایط شغل دبیری می کرد، پذیرفته شد. اینشتین در بهار سال 1900 دوره درسی خود را در پلی تکنیک زوریخ تمام کرد و در جستجوی یافتن کاری پرداخت. او درجه دانشگاهی خود را در رشته فیزیک و همزمان با سه دانشجوی دیگر که هر سه بلافاصله با سمت مدرس دستیار به استخدام خود دانشگاه درآمدند گرفت. اینشتین که مایل نبود از نظر مالی سربار خانواده باشد بویژه که خانواده درگیر مشکلات مالی نیز بود سرانجام توانست یک شغل معلمی پاره وقت گرچه موقتی پیدا کند. اینشتین سرانجام در ماه ژوئن سال 1902 با مساعدت مارسل گراسمن در اداره ثبت اختراعات سوئیس در برن کاری با عنوان کارشناس فنی درجه سه بدست آورد. با فرارسیدن سال 1905 سن او دیگر به بیست و شش سال رسید و در محیط کار خود اداره ثبت اختراعات شهر برن احترام زیادی کسب کرده بود. خلاقیت فکری او در آن ایام از هر زمان دیگری بیشتر بود. اینشتین در ماه مه سال 1905 کار تألیف مکالمه ای را به پایان آورد که هفده سال بعد جایزه نوبل را نصیب او می کرد. او در ژوئن آن سال نیز مقاله دیگری نوشت که به پاس آن به دریافت درجه دکترای دانشگاه زوریخ نائل آمد. اینشتین پس از چهار مقاله علمی دیگر در مجله علمی بسیار معتبر آنالن در فیزیک منتشر کرد که مقاله سوم آن نظریه نسبیت خاص دید انسان درباره جهان هستی را برای همیشه تغییر داد. او همه این توفیقات را با کار در تنهایی در اتاق پشتی آپارتمان کوچک خود در برن به دست آورد. نظریه نسبیت خاص را چنانچه بخواهیم برای یک دانشجوی فیزیک خلاصه کنیم به این صورت بیان می کنیم:
1- سرعت نور همواره ثابت است.
2- در حرکت با سرعت نور زمان متوقف می شود.
3- در حرکت با سرعت نور، جرم متحرک بینهایت می شود. E=mc2
باید گفت نظریه نسبیت خاص مدعی نسبی بودن همه چیز نیست و فقط می گوید که چیزهایی مانند زمان و مکان (فضا) که از نظر دنیا مطلق بودند، نسبی هستند و چیزی مانند سرعت نور که نسبی انگاشته می شد، مطلق است.
بنا به اظهارات اینشتین نسبیت سبب می شود که حوادث برای یک ناظر در مقایسه با ناظری دیگر کندتر پیش بروند و این شامل وقایع مربوط به زندگی مانند فرآیند پیری نیز می شود.
اینشتین به مقاله سال 1905 خود گونه ای پانوشت ریاضی نیز افزود. وی در آنجا وجود رابطه ای بین انرژی و جرم را به اثبات رسانید. به موجب فرمولی که وی برای کمی کردن آن رابطه به دست داد محتوای انرژی (e) مقدار ماده ای به جرم m برابر با حاصلضرب مقدار جرم در مجذور سرعت نور (c) است. این فرمول را عموماً به صورت e=mc2 می نویسند. مقاله سال 1905 اینشتین امروزه نه تنها به صورت یک نظریه بلکه به مثابه بیانی از واقعی بودن نسبیت نیز پذیرفته اند. اهمیت نظریه نسبیت خاص برای علم به اندازه اهمیت وجود اتم برای آن بنیادی است. پس از نظریه نسبیت خاص، فرضیه نسبیت عام را پیشنهاد داد. چکیده آنچه اینشتین در نظریه نسبیت عام خویش نشان داه است چنین است:
1- جرم لختی (اینرسی) دو کلمه مختلف برای چیز واحدی است (اصل هم ارزی)
2- در اندیشه پیرامون فضا باید چهار بعد را در نظر گرفت: طول، عرض، ارتفاع و زمان. زمان بعد چهارم است و هر حادثه که در کیهان رخ دهد در یک جهان چهار بعدی فضا- زمان است که روی می دهد.
3- فضا- زمان به سبب اجرام بزرگی مانند خورشید خمیده یا تورفته است. میزان این تورفتگی میزان قوت یا شدت میدان جاذبه ثقلی (گرانی) است. سیاره ای مانند زمین که به گرد خورشید در حرکت است مسیرش از آن رو بیضی شکل نیست که خورشید آن را به خود می کشد، بلکه از آن رو است که میدان (تورفتگی که در فضا به سبب حضور جرم خورشید به وجود آمده است) به گونه ای است که کوتاهترین مسیر ممکنی که سیاره می تواند در فضا- زمان در پیش بگیرد یک بیضی است. براساس دو فرضیه نسبیت خاص و عام انیشتین اندازه های یک جسم متحرک در سمت حرکت با سرعت نور به صفر تمایل پیدا می کند و زمان متوقف می شود. به این دلیل سرعت نور (000/ 300 کیلومتر بر ثانیه) بالاترین سرعت ممکن تمام سرعتهاست. انیشتین علاوه بر آن در کنار مسائل زیادی که مطرح کرده است ادعا می کند که کائنات پایان ناپذیر نیست بلکه فضایی در خود بسته و پایان پذیر است. انیشتین علاوه بر چاپ و نشر نظریه نسبیت عام دو مقاله دیگر در سال 1917 انتشار داد. یکی از این دو مقاله به برانگیزی الکترونها به تابش نور می پرداخت که مفهومی بود که سرانجام اساس کار لیزر رها شد و دیگری به ساختار کیهان می پرداخت که امروز آن را عموماً اساس دانش کیهان شناسی جدید می دانند. این تلاشهای فکری زیاد در مدتی به آن کوتاهی سرانجام لطمه خود را زد و او نیز مانند (نیوتن و ماکسول) در اثر آن کارهای فکری دشوار دچار ناراحتی عصبی شد وضع جسمی او نیز به هم خورده بود. او حتی در مدتی که ضعف جسمی داشت به گونه چشمگیری مولد و خلاق بود از جمله فرضیه های بعدی او توضیح و بیان ریاضیاتی قوانین نیروی گرانش و الکترومغناطیس می باشند. در سالهای پایانی زندگی دیگر تندرستی او رو به زوال بود به طوریکه دیگر نه ویولن می توانست بنوازد و نه توان انداختن زورق بادبانی خود را به آب داشت. اینشتین در تاریخ 19 آوریل سال 1955 در سن 76 سالگی در حالی که در خواب بود در بیمارستان پرینستون درگذشت اینشتین چیزی بیش از یک دانشمند، یک فیلسوف و یک سیاستمدار بود. او مدتهای طولانی در خاطره کسانی که او را می شناختند زنده خواهد ماند. فردی متعهد و فروتن که نبوغ علمی او شناخت و آگاهیهای جدیدی را از اسرار عالم برای تمام جهانیان به ارمغان آورد و در تاریخ بشر او به عنوان یکی از بزرگترین متفکران که در زمین وجود داشته و زندگی کرده است، به شمار می آید

یک ستاره با دو قطب شمال!

یک ستاره با دوقطب شمال!

 

 

گاهی اوقات میدان مغناطیسی خورشیدبهم می ریزد و تاثیراتی در سرتاسر منظومه شمسی می گذارد.

 

 

 

 

گاهی اوقات میدان مغناطیسی خورشیدبهم می ریزد و تاثیراتی در سرتاسر منظومه شمسی می گذارد. سه سال قبل، اتفاقات خارق العاده ای درخورشید روی داد . به طور معمول ستاره ما (خورشید) همچون زمین دارای قطبهای شمال و جنوب مغناطیسی می باشد. اما نزدیک به یک ماه (اسفند ۷۸ تا فروردین ۱۳۷۹ )قطب جنوب مغناطیسی خورشید ناپدید گشت و قطب شمال مغناطیسی جای آن را گرفت . در حقیقت خورشید دارای دو قطب شمال شده بود. پته ریلی دارای تخصص فیزیک فضا از مؤسسه جهانی علوم کاربردی(SAIC )در “سان دیه گو “می باشد، می گوید: صدایی شنیده نمی شد، اما حقیقت داشت. در حقیقت کاملاً این یک تاثیر جانبی دوره خورشیدی است . در هر دوره ۱۱ سال حداکثر فعالیت خورشید ، میدان مغناطیسی خورشید به هم می ریزد و همچون دیناموی مغناطیسی اساسی خورشیدی خودش رامجدداً سازمان می دهد. واقعه فروردین ۱۳۷۹ بخشی از این تغییر ناگهانی بود. ریلی تاکید کرد: هرگز قطب جنوب واقعاً ناپدیدنشده بود و به شمال خورشید رفته بود و تا مدتی جریان قطب جنوب، مغناطیسی در اطراف استوای خورشید کشیده شده بود. در اواسط اردیبهشت ماه ۱۳۷۹ قطب جنوب مغناطیسی به وضعیت عادی خود درآمد و در نزدیکی جنوب جغرافیایی برای مدت کوتاهی قرارگرفت ، اما سال ۲۰۰۱ میلادی (۸۰-۷۹ خورشیدی)، میدان مغناطیسی خورشید کاملاً تغییر کرد. قطب شمال و جنوب جای خودشان را عوض کردند و تا به حال به همین صورت باقی مانده اند. اما بزرگترین چیز در هلیوسفر ، سیارات و یا حتی خورشید نیست بلکه یک صفحه از این جریان در یک سطح پهن است که قطبش میدان مغناطیسی خورشید از مثبت (شمال) تا منفی(جنوب) تغییر می کند. ریلی گفت که ما به آن صفحه جریان می گوییم ،زیرا یک جریان الکتریکی درحدود ۱۰ به توان منفی ۱۰ آمپر بر مترمربع ازآن عبور می نماید . فیلامان یک لامپ معمولی، بزرگی ۱۶ (۱۰به توان ۱۶) آمپر بر متر مربع را عبور میدهد و هر چه صفحه جریان در آمپراژ داخلی کمبود داشته باشد، ساختاری عمودی پیدا میکند. صفحه با ۱۰ هزار کیلومتر ضخامت ، از خورشید تا مدار پلوتو گسترده است.تمام هلیوسفر از دور تا دور این صفحه غول پیکر تشکیل شده است. معمولاً صفحه جریان بصورت دایره ای اطراف استوای خورشیدی را فراگرفته است و همچون دامنی موج دار که بدور کمر افرادباله است ، می باشد اما در زمان قطب شمال دوتایی که در فروردین ۱۳۷۹ روی داد، صفحه جریان اساساً تغییر یافته بود: به شکل موج دار توسعه یافته و بی نظمی ظاهر شده و شکل آن از شباهت به دامن باله به صدف حلزونی غول پیکر تغییر یافته بود. اولاً به خاطر اشعه پر انرژی کیهانی صفحه جریان همچون سدی در برابر تابش کیهانی که در هلیوسفر در حرکت است ،می ایستد و اشعه کیهانی نمی توانداز این صفحه عبور نماید و به جای آن این اشعه ها درامتداد صفحه حرکت می کنند. بنابراین شکل صفحه جریان به ما می گوید که چه میزان اشعه کیهانی با زمین برخوورد کرده است. دلیل دیگر تغیییرات جوی در فضا است، هنگامی که زمین به دور خورشید می چرخد، متناوباً به درون و بیرون صفحه موج دار جریان فرو می رود. در یک سو نقطه شمال میدان مغناطیسی خورشید است(به سمت خورشید) و از طرف دیگر نقطه جنوب (دورازخورشید). نقطه جنوب میدانهای مغناطیسی خورشید، حذف میدان مغناطیسی زمین را موجب می شود. انرژی باد خورشیدی سپس می تواند به فضای اطراف سیاره زمین نفوذ کرده و جریانهای مغناطیسی زمین را تغذیه نماید. جریانهای مغناطیسی زمین هم بد و هم خوب هستند. به دلیل آنکه آنها می توانند سبب اتصال کوتاه در مدارهای الکترونیکی ماهواره ها گردند و شبکه برق زمین را نیز دچار مشکل نمایند بد بوده و خوب نیز هستند، چرا که آنها سبب ایجاد شفق های قطبی میشوند و تماشاگران آسمان از این پدیده لذت می برند. اگر ما بتوانیم نقشه های روزانه دقیقی از صفحه جریان تهیه کنیم، آنگاه خواهیم توانست پیشگویی بهتری از زمان حمله این جریانها داشته باشیم. اینجا یک مسئله مطرح است، که صفحه جریان قابل رؤیت نیست و ما نمی توانیم از درون یک تلسکوپ نوری آن را ببینیم، اما این بدان معنی است که ما می توانیم محاسبه کنیم که این جریانها در کجا قرار دارند. ریلی و همکارانش پروژه کامپوتری را توسعه دادند تا به این مهم نائل گردند. اطلاعات ورودی با اندازه گیری میدان مغناطیسی سطحی خورشیدحاصل می شود و هر روز این اطلاعات بوسیله تلسکوپ از روی زمین تهیه می گردد. در این پروژه معادلاتی از مقاومت عبور الکتریسیته در میدانهای مغناطیسی طرح می شود تا محاسبه کند که چگونه باد خورشیدی الکتریکی، میدان مغناطیسی را بدرون منظومه شمسی می کشد . ریلی از یک ابر رایانه IBM مدل SP۳ در مرکز محاسبات سان دیه گو استفاده می کند تا بتواند این طرح را اجرا کند. حادثه مهم قطب شمال دوتایی یک آزمایش کلیدی را در نرم افزار آنها مهیا می کند. ریلی یادآور شد ما شکل صفحه جریان را برای خورشید با دو قطب شمال مغناطیسی محاسبه نمودیم. نتیجه همچون یک پوسته صدف حلزونی با بیشتر از یک میلیارد کیلومتر پهنا بود. اما آنها چگونه می توانستند ، نتایج شان را بررسی نمایند ؟ فضاپیمای اولی سیس ناسا یک سری اطلاعات قاطع را مهیا کرد. در اواخر ریلی موافقت بسیار داشت . تنها با استفاد ه از اندازه گیری های میدان مغناطیسی سطح خورشید، نرم افزار او موفقیت زیادی در پیشگویی تاثیر میدانهای مغناطیسی بین سیاره ای در فاصله ۶۰۰میلیون کیلومتری داشت. سال ۱۳۷۸، فضاپیمای اولی سیس حدود ۶۰۰ میلیون کیلومتر از خورشید فاصله داشت و برای آزمایش مدل صدف حلزونی آماده بود. هنگامیکه فضاپیما درون فضا در حال گشت زنی با سرعت ۱۰ کیلومتر بر ثانیه بود، دومرتبه از صفحه جریان عبور نمود. یک مرتبه در اسفند ماه ۱۳۷۸ و یک بار در فروردین ماه ۱۳۷۹ . اندازه گیریهای مغناطیسی فضاپیما، عبورها را ثبت نمودند، به نحوی که با پیش بینی ریلی گفت: ما می توانیم توانمندی این برنامه را برای پیش گویی ده سال توسعه دهیم و ما علاقمند هستیم با اضافه نمودن اندازه گیریهای دما، چگالی و پارامترهای سرعت باد خورشیدی که در حال حاضر صرفاً آنها را تخمین می زنیم، این پیشگوییها را بیشتر بهبود بخشیم . هدف نهایی ما آن است که حداکثر چهار روز زودتر، اخطار جریانهای مغناطیسی زمین را اعلام نماییم. آزمایش تولید نرم افزار بعدی نیازمند اطلاعات بیشتر از فضای اولی سیس است. این فضا پیما یک مدار بزرگ دایره ای دارد که می تواند مناطق قطبی خورشید را ببیند و دیگر فضا پیماها این توانایی را ندارند. ریلی گفت: این مسیر واحد به دانشمندان اجازه می دهد برای اولین بار به طور کامل هلیوسفر را بصورت سه بعد شناسایی کنند. یک ایر رایانه در زمین و یک فضا پیما که صدها میلیون کیلومتر دورتر است با همدیگر کار می کنند تا ما بتوانیم برای اینکه خورشید یک قطب شمال اضافه پیدا کند و یا حتی برای چیزهای عجیب تر آمادگی داشته باشیم.

سیاه چاله ها چگونه ایجاد می شوند؟

سیاهچاله چگونه ایجاد میگردند؟

مسئله قابل توجه فقط این نیست که جسمی در فضا وجود دارد بلکه این جسم مشخص کننده هندسه فضای اطرافش می باشد. انیشتین در این مورد می گوید: همیشه عقیده بر این بوده اگر تمام ماده جهان معلوم شود، زمان و فضا باقی می مانند، در حالی که نظریه نسبیت تاکید می کند که زمان و فضا نیز همراه با ماده نابود می گردند. بنابراین ، جرم با فضا ارتباط دارد. هر جسمی باعث می شود که فضای اطرافش انحنا پیدا کند. ما به سختی متوجه چنین انحنایی در زندگی خود می شویم، زیرا با جرم های نسبتا کوچکی سروکار داریم. ولی در میدان های گرانشی بسیار قوی ، مقدار انحنا ممکن است قابل توجه باشد. تعدادی از رویدادهایی که اخیرا در فضا مشاهده شده اند، نشان می دهند که احتمال تمرکز مقادیر جرم در بخش های کوچکی از فضا وجود دارد. اگر ماده ای با جرم معین به اندازه ای متراکم شود که به حجم کوچکی تبدیل گردد و آن حجم برای چنین ماده‌ای بحرانی باشد، ماده تحت تاثیر گرانش خود شروع به انقباض می نماید. با انقباض بیشتر ماده ، فاجعه گرانشی گسترش می‌یابد و آنچه که فرو ریختن گرانشی نامیده می شود، آغاز می گردد. تمرکز ماده در این فرآیند افزایش می یابد و طبق نظریه نسبیت ، انحنای فضا نیز به تدریج بیشتر می گردد.

سرانجام لحظه ای فرا می رسد که هیچ پرتوئی از نور ، ذره و نشانه فیزیکی دیگر نمی تواند از این قسمت که دچار فروریختن جرم شده ، خارج گردد. این جسم به عنوان سیاهچاله شناخته شده است. شعاع جسم در حال فرو ریختن که به یک سیاهچاله تبدیل می گردد، شعاع گرانشی نامیده می شود. این شعاع برای جرم خورشید سه کیلومتر و برای جرم زمین 9/0 سانتی متر است.

 اگر خورشید در اثر انقباض به کره‌ای با شعاع سه کیلومتر تبدیل شود، به صورت یک سیاهچاله در می آید. گرانش در سطح جسمی که شعاعش با شعاع گرانشی جرم آن برابر می باشد، فوق‌العاده شدید است. برای غلبه بر نیروی گرانشی لازم است سرعت فرار افزایش یابد، که مقدار آن بیشتر از سرعت نور می باشد. طبق نظریه خاص نسبیت که اکنون قابل قبول است، در جهان هیچ چیز نمی تواند با سرعت بیشتر از سرعت نور حرکت کند. به همین دلیل سیاهچاله ها اجازه نمی دهند هر چیزی از آنها خارج گردد. از سوی دیگر ، سیاهچاله می تواند ماده را از فضای اطراف به درون خود ببلعد و بزرگتر شود. برای توضیح تمام پدیده هایی که مربوط به سیاهچاله می شوند، فرضیه عام نسبیت لازم می باشد. بر اساس این نظریه ، گذشت زمان در میدان گرانشی قوی آهسته می باشد. برای ناظری که در خارج سیاهچاله قرار دارد، افتادن یک جسم به درون سیاهچاله مدت طولانی متوقف می گردد. در چنین حالتی ناظر فرضی در ارتبط با عمل انقباض واقعا تصویر کاملا متفاوتی را مشاهده خواهد نمود. ناظر در حالی که در ظرف مدت محدودی به شعاع گرانشی می رسد، سقوطش ادامه می یابد، تا آنکه به مرکز سیاهچاله برسد. ماده در حال فروریختن ، پس از گذشتن از شعاع گرانش به انقباض ادامه می دهد. طبق اختر فیزیک نظری جدید ممکن است سیاهچاله ها مرحله پایانی زندگی ستارگان جسیم باشند. مادامی که یک منبع انرژی در ناحیه مرکزی ستاره فعالیت می نماید، درجات حرارت بالا باعث انبساط گاز و جدا شدن لایه های بالائی آن می شود. در عین حال ، نیروی گرانشی عظیم ستاره این لایه ها را به سوی مرکز می کشاند. پس از آن که سوخت تامین کننده واکنش‌های هسته‌ای به مصرف رسید، درجه حرارت در ناحیه مرکزی ستاره به تدریج پایین می آید. در این مرحله تعادل ستاره به هم می خورد و ستاره تحت تاثیر نیروی گرانشی خود منقبض می گردد. تکامل و تغییر بیشتر آن به جرمش بستگی دارد. طبق محاسبات اگر جرم ستاره سه تا پنج برابر جرم خورشید باشد، مرحله پایانی انقباض آن ممکن است باعث فروریختن گرانشی و تشکیل سیاهچاله گردد.

 

 چاپ این صفحه  این صفحه را برای دوستان خود بفرستید سیاهچاله چگونه ایجاد میگردند؟