اغلب فلاسفه بزرگ در دستگاههای فکریشان استنتاجات حیرتآوری دارند که هر کس با خواندن آنها چارهای جز اعتراف به نبوغ این فلاسفه نخواهد داشت. اما در رابطه با پیش فرضهایی که برای این استنتاجات لازم است، بیشتر آنها دست به کاری میزنند که به آن «تحصیل حاصل» میگویند. هر یک از فلاسفه برای این کار تکنیک خاص خود را دارند. در متن زیر تلاش شده تا این تکنیکهای منحصر به فرد (البته با کمی اغراق) بازسازی شود. به سادگی میتوان جملاتی مشابه آنچه در این متن به هر فیلسوف نسبت داده شده را در آثار مهم آنها یافت و مهمتر آنکه به وضوح میتوان دید که طنز چه ابزار دقیق و جذابی برای نقد فلسفی است و ما تا امروز از آن غافل بودهایم.
دیویدسن
بیایید خیلی جسورانه این حدس برجسته را بزنیم که : P .
والاس
دیویدسن خیلی جسورانه این حدس برجسته را زد که : P .
گرونباوم
چنانکه پیش از این بارها و بارها در آثارم متذکر شدهام : P .
پاتنم
از آنجا که بعضی فلاسفه q را پذیرفتهاند، بر این اساس بحث کردهاند که p ~ (چنین نیست که p). خود اینکه همه سفسطههای «بحث» این فلاسفه را بشماریم تمرین جالبی است (خیلی خفن است! نه؟) بنابراین: p .
راولز
خیلی عالی میشد اگر میتوانستیم p را از فرضهای بدیهی با روش قیاس منطقی اثبات کنیم. متأسفانه بنده بلد نیستم چنین قیاسی ارائه دهم، بنابراین ناچارم که محتوای بحث را به ملاحظات شهودی زیر که در اختیار داریم بسپارم [و آن ملاحظات از این قرارند که] : p
آنگر
فرض کنید که p ~ درست باشد. آنگاه از این فرض میتوان نتیجه گرفت که فردی وجود دارد که میداند که q . ولی به نظر من هیچ کس به هیچوجه هیچ چیز نمیداند. بنابراین : p .
(آنگر معتقد است که هر چقدر این بحث را با صدای بلندتر طرح کنید، به همان اندازه اثربخشتر و قانعکنندهتر خواهد بود).
کاتز
بنده هفده مبحث طرح کردهام که در همه آنها ادعا شده است که p درست است. ولی بیش از چهار مبحث ندیدهام که در آن ها ادعا شده باشد p ~ درست است، بنابراین :p
لوئیس
بیشتر مردم p ~ را بدیهی میدانند و وقتی که من به آنها میگویم که p، به اینجانب به گونهای آمیخته با شک و ناباوری برّ و برّ مینگرند. اما این واقعیت که p ~ برای آنها بدیهی است که نشد اثبات p ~. من هم که نمیدانم چطور میتوان یک نگاه خیره آمیخته با شک و ناباوری را به روش منطقی ابطال کرد. بنابراین : p .
فودور
بحث من پیرامون p بر پایه سه پیش فرض استوار است:
1- q
2- r
و
3- q
عبارت p از این سه پیش فرض به صورت منطقی قابل استنتاج است. ممکن است به نظر بعضیها پیش فرض سوم کمی مناقشهبرانگیز باشد، اما بر همگان واضح و مبرهن است که اگر به جای پیشفرض سوم هر پیشفرض موجه دیگری را هم در نظر بگیریم، استنتاج منطقی دقیقاً به همین شکل پیش خواهد رفت و باز همین نتیجه به دست خواهد آمد.
سلارز
معالأسف محدودیت فضا مانع از آن شد که همه زوایا و نکات مطلب را در اینجا به دقت بررسی کنیم، اما تنها بخشهایی از استدلال [که اثبات می کند که p] در هر یک از مقالاتی که عنوانشان ضمیمه کتابشناسی شده، آمده است.
اِرمان
راهحلهایی برای معادلات میدانی نسبیت عام وجود دارد که طبق آنها فضا ـ زمان دارای ساختار چهار بعدی بطری کلین است و ماده در آنها جایی ندارد. در تمام ساختارهای فضا ـ زمان از این دست عبارت p ~ کاذب است. بنابراین : p .
گودمن
زابلودووسکی (Zabludowski) با مثالهای نقضی که طرح کرده تلویحاً گفته که قضیه من مبنی بر p غلط است. اما خود این «به اصطلاح مثال نقض»ها به وضوح از دل تفسیر نامطلوب قضیه p من سر بر آوردهاند. چون من تصمیم گرفتهام که قضیهام هیچ مثال نقضی نداشته باشد، بنابراین : p .
سول کریپکی
پیرامون طرحوارهای1 از یک اثبات برای p
بعضی از فلاسفه این بحث را طرح کردهاند که p ~ . اما به نظرم هیچ یک از آنها بحثی قانع کننده علیه این دیدگاه شهودی که چنین نیست، طرح نکردهاند. بنابراین : p .
روتلی و مییر
اگر ( q & ~q ) [ q و نقیض q ] درست باشد آنگاه مدلی برای p وجود دارد. بنابراین : p .
پلانتینگا
قضیهای در مدل تئوری هست که میگوید p → p [اگر p، آنگاه p]. مطمئناً احتمال آن هست که p باید درست باشد. بنابراین : p . اما قضیهای در مدل تئوری هست که میگوید p → p [اگر p، آن گاه p]. بنابراین: p .
چیشولم p- بودگی، خودبین است. بنابراین : p .
مورگن بسر
اگر p درست نباشد چه؟ ها؟ q؟ شاید؟!
پینوشت:
(1) این پیرامون ـ البته با اصرار ویراستار ـ از روی نوار پیاده شده یکی از سخنرانیهایم و خیلی با عجله تهیه شده است. از آن جا که حتی فرصت بازبینی اولین پیشنویس پیش از انتشار به من داده نشد، مسئولیت هیچ یک از کاستیهای بحث (در نسخه چاپی) را نمیتوانم بر عهده گیرم و تمام ارجاعات بیاساس و مخدوش که به دلیل تایپ معیوب سخنرانیم در نسخه چاپی وجود دارد، بر عهده ویراستار محترم است. نیز حالا که نگاه میکنم میبینم این بحث به نظرم مشکلاتی دارد که در هنگام ارائه آن از آن ها بیخبر بودم و البته نمیتوانم هیچ یک از آنها را در این جا مطرح کنم، اما همینقدر بدانید که هیچ یک از این مسائل و مشکلات به هیچ وجه به هیچ یک از نقدهایی که در آثار [منطقی] آمده است (و آنهایی که من در این بروشور دیدهام) هیچ ربطی ندارد. تمام این نقدها حاصل بد تعبیر کردن بحث من هستند. باز در همینجا باید اشاره کنم که ممکن است به نظر آید در تقریری که از این بحث ارائه دادم، قانون نفی مضاعف ـ که برای شهودگرایان پذیرفتنی نیست ـ را پیشفرض گرفتهام. اما میتوان این بحث را خیلی ساده با یک صورتبندی جدید طوری بازنویسی کرد که از تمام این دست قواعد استنتاج بری باشد. امیدوارم که در آینده در رابطه با این موضوعات در یک تکنگاری مهیب توضیحات بیشتری عرضه کنم.
مترجم: علیرضا نجمی
منبع: www.epistemelinks.com
سلام [گل]
دست مریزاد و خداقوت ....
ما در http://7khatha.com هستیم. حتما سر بزنین. امکانات جالبی داره. چت روم صوتی تصویری قوی و انجمن هم داره . هر یوزر میتونه صفحه شخصی (شبیه به 360 ) داشته باشه و کلی امکانات دیگه که ارزش امتحان کردن رو داره دوست من.
[گل] به امید دیدار [گل]