زنان پیشگام در علم فیزیک
لیزه مایتنر (1968-1876)
کارهای علمی و برجسته لیزه مایتنر در زمینه ی فیزیک از آن دسته کارهای علمی می باشد که تاکنون زنان آمریکایی کمتر جذب آن شده اند. برحسب قضاوت فیزیکدانان برجسته ی دنیا ، ماری کوری و لیزه مایتنر با خدمات علمی خود انقلابی در زمینه ی فیزیک بر پا کردند که دگرگونی بنیادی فیزیک در قرن نوزدهم مدیون ره آورد علمی این دو دانشمند می باشد . فعالیت کاری لیزه مایتنر مانند ماری کوری در زمینه ای بود که موجبات شکافت هسته اورانیوم را فراهم ساخت ولی هنگامی که کارهای علمی او به ثمر رسید از سوی دولت آلمان نازی تحت فشار قرار گرفت و با اجبار از کشور آلمان گریخت و به سوئد رفت.
اتوهان همکار او نیز مجبور به ترک آلمان و پناه آوردن به کشور انگلستان شد. اتوهان در این کشور به پژوهش خود ادامه داد و در سال 1944 به خاطر دستیابی به شکاف اتمی موفق به دریافت جایزه نوبل گشت و چون در این امر لیزه مایتنر نیز شریک بود ، افتخاری نصیب وی گردید که پیش از آن نصیب دو زن دیگر شده بود. این افتخار عضویت در فرهنگستان علمی سوئد بود.
لیزه در شهر وین پایتخت اتریش به دنیا آمد و دبیرستان فرهنگی وین درس خواند. خیلی زود فهمید که به ریاضیات و فیزیک علاقه مند است. لذا در دانشگاه قدیمی وین ادامه ی تحصیل داد. در سال 1902 دانشگاه وین استاد فیزیک نظری او پروفسور لودویک برلستمان بود. این شانس خوبی برای وی بود. زیرا در آن زمان در بیش تر دانشگاه های اروپایی ، از سوی استادان فیزیک ، تئوری هسته ای مورد پذیرشج نبود و آن را مردود می شمردند.در پی کشف رادیو اکتیو، لیزه مایتنر در زمینه ی فیزیک اتمی گام برداشت. این رشته ی علمی نیاز به آشنایی با ریاضیات داشت و او با زمینه ای بسیار قوی در ریاضیات و تجربه ی علمی در فیزیک نظری ، توانست در زمینه ی رادیواکتیو با موفقیت کار کند. او تصمیم داشت در زمینه ی فیزیک نظری به مطالعات خود ادامه دهد و بهترین راه موفقیت در این کار شرکت کردن در سخنرانی های ماکس پلانک بود.
پلانک یکی از فیزیک برجسته ی دنیا و مدرس دانشگاه برلین بود.به همین منظور مایتنر در سال 1907 به برلین رفت. در این هنگام با یک شیمیدان جوان به نام اتوهان شرمع به انجام آزمایش هایی تجربی کرد. اتو مرد جوانی بود که در انستیتوی امیل فیشر در زمینه ی شیمی عالی فعالیت می کرد. مانعی که بر سر راه این دو همکار وجود داشت این بود این بود که در ان زمان درهای انستیتوی پژوهشی فیشر بر روی زنان بسته بود. اتو موفق شد در این زمینه با دکتر فیشر رئیس انستیتو صحبت کند. با موافقت دکتر فیشر همکاری علمی آن ها آغاز گردید.
همکاری دکتر ماینتر و دکتر هان برای هر دو مفید بود در سال 1917 مشترکا" مقاله ای درباره ی کشف خود انتشار دادند که عنوان این مقاله " پرو تا کتونیم عنصر رادیواکتیو نادر" بود در حدود سال 1924 از سوی فرهنگستان علوم برلین مدال ( لایب نیتس ) به او اعطا گردید و در سال 1925 نیز از سوی فرهنگستان علوم اتریش جایزه ( لی بر ) به و اعطا شد . در سال 1926 نیز به عنوان پروفسور برجسته در دانشگاه برلین کسب موقعیت کرد اما دیری نگذشت که عقاید ضد یهود هیتلر سبب از دست دادن این موقعیت شد.
مایتنر و هان به کشف مواد رادیواکتیو ادامه دادند . در نیمه ی سال 1920 آن ها در میان گروه کوچکی از دانشمندان آزمایشگاه با به کارگیری روش هایی که هسته اتم ها را تغییر می داد شروع به تبدیل یک عنصر به عنصر دیگر کردند.
این تبدیل عناصر به یکدیگر درست پیش از زمانی انجام پذیرفت که ذراتی به جز الکترون و پروتون در اتم شناسایی شدند. درسال 1932 با کشف ذرات دیگری در هسته ی انم که نوترون نامیده شدند ، روش جدیدی برای انجام اینگونه آزمایش های تجربی پایه ریزی گردید . در سال 1934 در ایتالیا گروهی به سرپرستی " انریکو فرمی " با بمباران نوترون های اتم اورانیوم عنصری به دست آوردند که به نظر می رسید شبیه هیچ یک از عناصر شناخته شده آن زمان نبود.
دکتر هان و دکتر ماینتر بلافاصله کار و آزمایش های خود رادر این زمینه آغاز کردند . دکتر ماینتر می گوید :" ما گروه جدیدی از مواد رادیواکتیو را انتخاب کردیم که هیچ مشابهتی با هیچ یک از عناصر پایین تر از اورانیوم ( در جدول مندلیف ) نداشتند."
در بهار 1938 اتریش توسط آلمان نازی اشغال گردید و لیزه ماینتر موقتا" به کپنهاگ رفت زیرا خواهر زاده اش اتوفریش در آنجا در آزمایشگاه نیلزبور کار می کرد.
چند ماه پس از عزیمت دکتر ماینتر، تجزیه های شیمیایی کامل شد و نتیجه ی آن نشان دهنده ی بروز فرآیند جدیدی بوده که موجب کشف باریم شد. دکتر هان در ژانویه 1939 چگونگی بروز این فرآیند را منتشر کرد . لیزه ماینتر در سوئد بود که خبر این پیروزی را شنید و دریافت که دکتر هان با آن که نتیجه ی کار خود را به دنیای علم هدیه کرده ولی با زیرکی خاصی اصل کار را پنهان داشته زیرا ظهور باریم به معنی این بود که به احتمال زیاد هسته ی اتم اورانیوم 92 شکافته شده است.
درتاریخ 16 ژانویه ماینتر و خواهرزاده اش فریش مشترکا" مقاله ای تهیه و دراختیار مجله ی علمی نیچر قرار دادند . آن ها در این مقاله شرح داده بودند که نتیجه کار هان و استراسن شکافته شدن اتم اورانیوم بوده است که دکتر ماینتر آن را فرآیند فیسیون نام نهاد.
فریش در ازمایشگاه نیلز این آزمایش را با موفقیت به انجام رساند و صحت نتایج کار فریش مورد تائید آزمایشگاه های آمریکا قرار گرفت . آمریکایی ها به سرعت دست به کار شدند و موفق شدند در اولین شکاف اتمی به یک سلسله واکنش زنجیره ای دست یابند و همین ازمایش ها امکان استفاده از انرژی اتم را در بمب اتمی فراهم ساخت.
چند سال بعد از جنگ جهانی دوم ، دکتر ماینتر چنین می نویسد :" مایه ی تاسف است که شکاف اتمی در زمان جنگ اتفاق افتاد."
او پس از یک سال به آمریکا رفت . در آن زمان جنگ هنوز ادامه داشت ، سپس به سوئد بازگشت و کارت اقامت دائم دریافت کرد و به عنوان یکی از اعضای ثابت « پژوهش های اتمی سوئد » مشغول به کار شد . او نه تنها این افتخارات را به عنوان یکی از اعضای ثابت فرهنگستان علوم سوئد برای ملت سوئد کسب کرد ، بلکه آلمان و زادگاهش اتریش نیز از این افتخارات بهره مند شدند .
در سال 1974 به او جایزه علمی وین اهدا شد و در سال 1949 مدال ماکس پلانک را به او اهدا کردند و از سوی چهار انستیتوی آمریکا به نام های سیراکور ، روتگرز ، اسمیت و آدلفی به دکترای افتخاری در علوم اهدا گشت . در سال 1960 از استکهم به انگلستان رفت و در کمبریج ساکن شد و در 27 اکتبر 1968 در این شهر دار فانی را وداع گفت.
منبع :مجله فرآیند
توصیههای یک اقتصاددان به وبلاگ نویسان
نویسنده: فیلیکس سالمون
مترجمان: مریم کاظمی، دومان بهرامیراد
من میزبانی یک سمینار وبلاگنویسی مربوط به همایش سالانه انجمن روزنامهنگاران را بر عهده دارم. در این جا تعدادی از یادداشتهایی که برای افتتاحیه همایش تهیه کردهام را میآورم.
چرا وبلاگ داشته باشیم؟
اساسا سه دلیل برای وبلاگنویسی وجود دارد که دو تای آنها خوب و دیگری بد است.
این روزها بسیاری از شرکتها از رسانههای بزرگی همچون رویترز گرفته تا شرکتهای تازه وارد، در حال استخدام وبلاگنویسان هستند. دستمزد آن هم میتواند خوب باشد و دیگر تفاوت عینیای بین آنچه که یک وبلاگنویس تمام وقت دریافت میکند و آنچه که به یک روزنامهنگار تمام وقت پرداخت میشود، وجود ندارد. کار میتواند دشوار باشد و وبلاگ میتواند زندگی شما را ببلعد، اما در عین حال، هنگامی که وبلاگی به شما داده میشود که مالک آن خودتان هستید، این میتواند به شما یک حس فوقالعاده از آزادی بدهد. به عنوان مثال، من در سال گذشته از برلین راجع به رکود مالی در وبلاگ مینوشتم - اما مادامی که من مطالب خوبی در وبلاگ مینوشتم، کسی اهمیت نمیداد که در کجا مستقر هستم.
یک وبلاگ همچنین به طرزی موثر، یک راه خوب برای مورد توجه قرار گرفتن است. اگر مشتاق هستید که به عنوان یک وبلاگنویس تمام وقت استخدام شوید، امروزه داشتن یک وبلاگ شخصی از الزامات آن است- مردم میخواهند که یک وبلاگنویس استخدام کنند نه یک روزنامهنگار، پس آرزو میکنند و امیدوارند که روزنامهنگارانی نصیبشان شود که بتوانند وبلاگ هم بنویسند که بیشتر اوقات اینگونه نیست.
هر وبلاگی در نوع خود یک خروجی برای رسانهها نیز هست و شما میتوانید تبلیغات گوگل را بر روی آن بگذارید یا سعی کنید که عضو بعضی از شبکههای تبلیغاتی شوید که تبلیغات شما را برایتان خواهد فروخت. اگر شما واقعا جاهطلب هستید، حتی میتوانید خودتان برای فروش تبلیغاتتان تلاش کنید.
اما این به راستی پیشنهاد خوبی نیست. اکثریت قاطع وبلاگهای شخصی هرگز بیش از مبلغی در حد پول توجیبی، از تبلیغاتشان درآمد کسب نمیکنند و اگر شما وبلاگنویسی را با این ایده که قادر خواهید بود مستقیما از وبلاگتان پول درآورید، آغاز کنید، شانس بسیارخوبی خواهید داشت.
چه کسی باید وبلاگ بنویسد؟
البته راحتترین و کوتاهترین پاسخ این است که: همه. اما وبلاگنویسی کار آسانی نیست و هر کسی نمیتواند در آن خوب عمل کند. اگر نوشتن برای شما دشوار است، اگر احساس نمیکنید که لازم است عقایدتان را با غریبهها در میان بگذارید، پس ممکن است که وبلاگنویسی برای شما مناسب نباشد.
دلایل خوبی برای ننوشتن وبلاگ وجود دارد. این کار زمان زیادی میبرد و هزینههای فرصت زیادی برای وبلاگنویسی وجود دارد. اگر شما تعداد زیادی از وبلاگها و اخبار حاصل از آنها را میخوانید، این کار میتواند مقداری از وقت اضافی و حاشیهای شما را پر کند، اما نه تمام آن را. وبلاگ نظرات شما را منتشر میسازد، اما به درد افراد نازک نارنجی نمیخورد، چون مردم آشکارا نسبت به شما بسیار گستاخ خواهند شد. پس اگر این را نمیپسندید، وبلاگنویسی نکنید و در بدترین شرایط، این کار میتواند باعث اخراج شما شود- وبلاگنویسان تمایل دارند که آنچه را میاندیشند به طور کاملا موثر بیان کنند، ولی مایل نیستند که افراد تشکیلات یا سازمانی باشند، از این رو آنها از امنیت شغلی زیادی برخوردار نیستند. (البته داشتن یک وبلاگ خوب میتواند باعث استخدام شما نیز بشود: در واقع دو روی سکه وجود دارد و اکنون بازار وبلاگنویسان خوب کاملا داغ است.)
برای داشتن وبلاگ به کجا مراجعه کنیم؟
این آسانترین قسمت کار است. فقط کافی است در Blogger یا Wordpress یا Typepad یا Tumblr یا Posterous یا هر یک از دیگرارائه دهندگان مجانی خدمات وبلاگنویسی ثبتنام کنید و سپس فورا شروع به کار کنید. اگر مورد نیاز باشد شما میتوانید خودتان یک وبلاگ را در Salon.com یا جاهای دیگر راهاندازی کنید. اگر شما پیش از این در یک وبلاگ گروهی به طور منظم نظر میدادهاید، ممکن است آنها شما را به عنوان یک مشارکتکننده بپذیرند.
در فضاهای اقتصادی و مالی، راحتتر است که در کنار وبلاگ شخصیتان حتی به عنوان وبلاگ شخصیتان در Seeking Alpha ثبتنام کنید. در واقع پیدا کردن جایی برای پست مطالب، سادهترین قسمت کار است. حقیقت آن است که مضامین وبلاگ شما، تعیین میکنند که آیا افراد برای خواندن آن میآیند یا نه، نه جایی که در آن مینویسید.
چه موقع شروع به وبلاگنویسی کنیم؟
مانند همیشه باید بین کمیت و کیفیت سبک سنگین کنید. آیا باید مطالب بیشتر، با کیفیتی کمتر بنویسید یا مطالبی کمتر با کیفیت بیشتر؟ خوشبختانه فضای وبلاگها آنقدر گسترده هست که یک پاسخ تجربی ساده برای این سوال داشته باشیم. پاسخ موردنظر، ارجحیت کمیت بر کیفیت است. ممکن است که شما این را دوست نداشته باشید – من که مطمئنا اینطورم- پس اگر فکر میکنید که این غلط است، یکی از وبلاگنویسان بسیار خوبی را که اغلب چیزی نمینویسد، نام ببرید!
اغلب وبلاگنویسان خود بدترین قاضی برای کارهایشان هستند؛ من میتوانم صدها مورد از وبلاگهای شخصی را که معتقد بودم واقعا خوب هستند معرفی کنم که همگی ناپدید شدند و کسی توجهی نکرد، همچنین وبلاگهایی که من گمان میکردم اتفاقات را بسیار سریع و غیرجدی مینویسند، اما مورد پذیرش و توجه فوقالعادهای قرار گرفتند. اکثر اوقات نوشتن وبلاگ قرعهای است که بر پایه پستهای وبلاگ شخص بنا میشود و اگر شما مایلید که در این قرعه کشی برنده شوید، بهترین شانس برنده شدن آن است که تعداد بلیتهای خریداری شده برای این بخت آزمایی را حداکثر کنید.من خود به شخصه خیلی از این موضوع خوشحال نیستم، اما به هر حال این یک حقیقت است و اگر چه ممکن است که من در خبرخوانم (RSS reader) به وبلاگهایی متمایل باشم که تنها یک یا دو پست خوانده نشده دارند، اما بر پایه مشاهدات و تجربیاتم میدانم که موفقیت در دنیای مجازی مستقیما با فراوانی بروندادها در ارتباط است و همچنین در مورد تاریخ روزها هم نگران نباشید، مردم وبلاگها را در احمقانهترین زمانها میخوانند، بنابراین به محضی که چیزی نوشتید، آن را پست کنید.
چه چیز در وبلاگ بنویسیم؟
روزنامهنگاران میتوانند نسبت به مطالبی که مینویسند بسیار حساس باشند. هنگامی که من اولین وبلاگم را در سال 2000 راهاندازی کردم، مراقب بودم که هیچ مطلب مالی ای در آن نگذارم: وبلاگ شامل مطالبی بود که من به صورت مجانی مینوشتم، در حالی که روزنامهنگاری چیزی بود که من بابت آن دستمزد میگرفتم. چرا میبایست روزنامهها و مجلات، کارهای مرا، حتی اگر به صورت مجانی بر روی اینترنت موجود بود، منتشر کنند؟
در حقیقت این روش کاملا غلطی بود. کاری که من باید انجام میدادم نفوذ و تبلیغ قدرت رقابتیام بود. انتشار به میزانی که میتوانستم، در هر زمانی که میتوانستم و در مورد مطالبی که در موردشان بیشترین اطلاعات را داشتم و البته وبلاگنویسی شیوهای عالی برای یادگیری در مورد اکثر موضوعات نیز هست.
وبلاگنویسی اقتصادی شما را تبدیل به یک روزنامهنگار اقتصادی بهتر میکند، وبلاگنویسی راجع به تغییرات آب و هوایی شما را تبدیل به یک روزنامهنگار علمی بهتر میکند و همین طور الی آخر.
چگونه در وبلاگ بنویسیم؟
به یاد داشته باشید که وبلاگها یک مکالمه هستند. آنها یک خطابه یا یک مقاله خبری نیستند. آنها به یک بحث کافیشاپی یا حتی یک سمینار فارغالتحصیلی به مراتب شبیه ترند. آنها میتوانند سرگرمکننده، جدی یا عصبانی باشند. آنها میتوانند به اندازه تنها دو کلمه یا بیست هزار کلمه باشند.
نیازی که در ارتباط با هر فرد خوشمشرب و آراستهای مطرح است، این است که وی شنونده خوبی نیز باشد. همین مطلب در مورد وبلاگنویسی نیز مصداق دارد. در واقع در مقیاس بسیار بزرگ، وبلاگنویسی نوشتن نیست، بلکه خواندن است. من صدها وبلاگ در خبرخوانم دارم، من از گوگل الرتز (Google Alerts) و دیگر ابزارهایی که به من اجازه میدهد تا بدانم مردم در مورد من چه میگویند، استفاده میکنم و وقت زیادی را صرف خواندن کامنتهایم میکنم. البته وبلاگهای زیادی را هم حریصانه مطالعه میکنم. وبلاگنویسی، البته به شیوهای که من آن را انجام میدهم، تا حد زیادی ترکیب نمودن اطلاعات است.
مایلم بگویم که تفاوت اصلی میان وبلاگنویسان و روزنامهنگاران حرفهای آن است که هنگامی که روزنامهنگاران تمایل دارند که به یک مقاله خبری، به عنوان پایان یک جریان روزنامهنگاری، بیاندیشند، وبلاگنویسان تازه در پی آنند که به عنوان شروع یک مکالمه، به یک پست جدید وبلاگ فکر کنند و دلیل اینکه چرا تواضع اهمیت دارد این است که: روزنامهنگاران از اینکه به دیگران اعتبار ببخشند متنفرند، در صورتی که وبلاگنویسان به آن عشق میورزند. اخیرا مقالهای در مورد وبلاگنویسی در FT منتشر شد که تفاوتها را به طور مختصر بیان کرده بود. در سطر اول در مورد بعضی کلیات ستون اخیر در روزنامه دیگری صحبت شده بود که طبعا لینکی وجود نداشت. اما با وجود یک وبلاگ، شما مجبورید به افرادی که در حال پاسخدهی به آنها هستید لینک بدهید، به افرادی که برایشان در حال نطق هستید و به منابعی که از آنها نقل قول میکنید. یک روزنامهنگار عاشق آن است که یک مصاحبه منحصر به فرد ترتیب دهد؛ یک وبلاگنویس راجع به چنین مسائلی دل خوشی ندارد، چرا که شما نمیتوانید به آنها لینک بدهید. زمانی که افراد روابط عمومی مصاحبههایی را به من پیشنهاد میدهند، همیشه نخستین واکنش من این است که به سادگی بگویم که متقاضیان مصاحبه باید افکار و عقایدشان را در وبلاگ بنویسند،. سپس من میتوانم به آنها لینک بدهم. این برای هر دو ما بهتر است.
جزء دیگری از تواضع آن است که در وبلاگ خودتان و وبلاگ افراد دیگر کامنت بگذارید.
در ادامه باید گفت که یک مورد حقیقتا دشوار برای روزنامهنگاران وجود دارد: اشتباه کردن.
توجه داشته باشید که اگر هیچ گاه اشتباه نکنید، هیچ گاه جذاب نخواهید بود. روزنامهنگارانی که وبلاگنویس شده اند، نسبت به یک اشتباه بیش از اندازه وسواس به خرج میدهند که باعث خشکی بیش از حد مطالبشان میگردد. اگر شما اشتباه کنید، کامنتگذاران شما و دیگر وبلاگنویسان به سرعت به شما اطلاع میدهند و شما میتوانید آن اشتباه را در نظر عموم اصلاح کنید. شما در مورد آنچه گفته بودید و آنچه باید میگفتید شفاف هستید و احترام زیادی برای این امر قائلید. در روزنامهنگاری، هر آنچه که شما بنویسید فورا جزئی از حافظه عمومی میگردد و به محض چاپ شدن دیگر برگرداندن و تغییرآن بسیار دشواراست.
من در اینجا باید یکی دیگر از اندرزهایم را بیان کنم: هدف از کیفیت در یک وبلاگ، پستهای وبلاگ نیست، بلکه خود وبلاگ است. گهگاه سازمان رسانههای گروهی فتوا میدهد که نیاز دارد تا با دنیای آنلاین پیش رفته و به وبلاگنویسان واجد شرایط جایزه اهدا کند. در برخی مسابقهها، یک فرم ارزشیابی وجود دارد که از شما میخواهد تا بهترین پستهای وبلاگتان را ارائه دهید، سپس آن پستها توسط قضات خوانده میشوند تا بهترین وبلاگ تعیین گردد.البته این مضحک است. وبلاگنویسان فوقالعادهای وجود دارند که کمی بیش از لینک دادن به سایر افراد عمل میکنند: پست وبلاگ هیچ کسی به هیچ وجه آنقدر ارزش ندارد، اما عمل جمعآوری و ویرایش، فوقالعاده ارزشمند است.
بهترین وبلاگها آنهایی هستند که امکان بهترین دیالوگها را ایجاد میکنند و این بدان معناست که برای قضاوت در مورد یک وبلاگ، نباید تنها خود آن وبلاگ را خواند. بلکه همچنین لازم است که کامنتهای آن وبلاگ و پستهای وبلاگهای دیگر افراد که به وبلاگ مورد بحث لینک دادهاند نیز خوانده شود که البته من میپذیرم که این کار حقیقتا از طریق انسان امکانپذیر نیست، اما حداقل ارزش تلاش کردن را دارد.
چرا نباید این کار را انجام دهید؟
اولین چیزی که من اغلب در ابتدای شروع وبلاگنویسی روزنامهنگاران مشاهده میکنم عبارت است از اینکه با حوصله اجزای روزنامهنگاری را، شامل لیدها و پاراگرافهای دوم و تعداد معدودی لینک، اگر داشته باشند، به زیبایی مینویسند. بروید و نگاهی کوتاه به وبلاگهای مورد علاقهتان بیاندازید و ببینید آیا میتوانید شبیه چنین اجزایی را در آنها پیدا کنید. نخواهید توانست! وبلاگها به مراتب غیررسمیتر، ناآراستهتر و محاورهایتر هستند. پس آن چیزهایی را که در مدرسه روزنامهنگاری به شما میگفتند نادیده بگیرید و خودتان باشید.
نگران فشار دکمه انتشار نباشید. هیچ گاه تمامی نوشتههای شما خوب نخواهد بود؛ بلکه برخی از آنها بد خواهند بود و شما به خاطر آنها به چالش کشیده شده و احساس خوبی نخواهید داشت. اما در هر صورت آنها را منتشر کنید. اگر شما یک گفتوگو در یک کافی شاپ داشته باشید، ممکن است گاهی اوقات چیزهای احمقانهای بگویید. فقط از جا برخیزید. خواهید فهمید که به طرز جالبی، بیشتر چیزهایی که گمان میکردهاید که بد از آب درمیآید، اگر دوباره به عقب نگاه کنید، خواهید دید که خوب بوده اند و برعکس.
پس از اینکه این کار را برای یک مدت انجام دادید، پوست کلفت میشوید، اما احتمالا در ابتدای کار برخی نظردهندههای وبلاگ شما یا وبلاگهایی که به شما لینک دادهاند، شما را عصبانی خواهند کرد. سعی کنید که آرام باشید. یا ممکن است که به خاطر غیبت نظردهندهها یا کسانی که به شما لینک بدهند، عصبانی شوید و از خود بپرسید آیا وقتتان را تلف میکنید؟ اما باز هم خونسرد باشید و از آزار خود به خاطر آمار مخاطبانتان بپرهیزید. آنها معیار بسیار خوبی برای سنجش میزان گسترش مطالب شما نیستند.
انتظار نداشته باشید که یک شبه موفق شوید. زمان میبرد تا پیشرفت کنید- در بعضی وبلاگها بیش از یک سال- و اگر شما خودتان لذت میبرید مشکلی وجود ندارد.
دچار خودسانسوری نشوید. شما این کار را انجام میدهید، چون میخواهید که مردم کارهای شما را بخوانند. پس تا آنجا که میتوانید این کار را برای آنها آسان کنید. اگر آنها از شما میخواهند که پستهایتان را برایشان ایمیل کنید، این کار را انجام دهید. اگر میخواهند که آن را روی خبرخوانشان بخوانند، مطمئن شوید که یک فید RSS کامل را منتشر کردهاید و اگر شخصی با کپی کردن مطالبتان چاپلوسی کرد، خوشحال باشید نه ناراحت. شما این کارها را به خاطر آمارگر وبلاگتان انجام نمیدهید، بلکه این کارها را انجام میدهید تا خوانده شوید.
در نهایت مهمترین مساله آن است که اوقات خوبی داشته باشید. اگر از نوشتن وبلاگ لذت نمیبرید، کسی نیز از خواندن آن لذت نخواهد برد.
منبع: www.donya-e-eqtesad.com
سایتی را که امروز به شما معرفی می کنم مدتی قبل در اینترنت دیدم... سایت شبیه ایران مارکت سنتر با این تفاوت که حداقل برداشت در این سایت فقط ده هزار تومان است و سایتی بسیار پویاست. می توانید از راه فروش محصولات سایت و زیر مجموعه گیری کسب درآمد کنید. هر هفته نیز در صورت رسیدن درآمد به حداقل می توانید برداشت داشته باشید.
عضویتاین سایت رو که به تازگی دیدم در ازای زیر مجموعه گیری با زیر مجموعه های کم (حدود ۲۰ تا) لپ تاپ جایزی می ده ! حتما؛ ببینید!
عضویت1- بیاموزید که از دید مشتری نگاه کنید.
مانند مشتریانتان بیاندیشید. برخورد کل سازمان را در هنگام یک معامله از دید یک مشتری بررسی کنید.در این آنالیز حتی موارد جزئی مانند تعداد زنگهای تلفن قبل از برداشتن گوشی ،میزان معطلی مشتری در جلوی باجه ،میزان صحت سفارشات و محموله ها ،تحویل بموقع کالا ،میزان دقت و برخورد دوستانه کارمندان و نظایر آنها را در نظر بگیرید.
۲- خود را یک کارآموز در امر سرویس دهی تلقی کنید.
قبل از تصمیم گیری برای ایجاد تغییرات ببینید کدام شرکت در صنعت شما بهترین سرویس دهی را دارد؟پس از آن استراتژی سرویس دهی خود را تدوین کنید.می خواهید چقدر خوب باشید؟ آیا تصمیم دارید بهترین باشید؟ در غیر اینصورت چه سطح سرویس دهی را میخواهید ارائه کنید و چقدر طول میکشد تا به آن سطح برسید؟این کار چقدر هزینه در بر خواهد داشت؟در هنگام ارزیابی هر برنامه جدید از خودتان بپرسید آیا این کار باعث بهتر شدن سطح سرویس دهی شما خواهد شد؟اگر جواب مثبت است و آن کار نیز در حد استطاعت شما است انجامش بدهید.
۳- از مشتریان بپرسید چه می خواهند؟
فقط به مطالعه شرکتهای دیگر اکتفا نکنید.با مشتریانتان نیز گفتگو کنید.از آنها بپرسید سرویس دهی شما چقدر بر آنها تاثیر گذاشته است؟به آنچه مشتریانتان در مورد کسب و کار شما می گویند گوش فرا دهید. بر اساس آنچه شنیده اید تغییراتی انجام دهید تا سرویس دهی شما بهتر شده و مطابقت بیشتری با نیازهای مشتریانتان داشته باشد.
هنگامی که می خواهید خدمات متمایزی ارائه کنید همواره آماده باشید که نهایت سعی خود را بکار ببرید و یک گام جلو بروید.کم تعهد دادن و ارائه بیش از تعهد دو کلید اصلی موفقیت است.
۴- سیاستهایی همسو با مشتری تدوین کنید.
کارمندانی که در تماس مستقیم با مشتریان هستند همواره می دانند چگونه می توان مشتری را راضی نگه داشت ولی متاسفانه آنها امکان مشارکت در تدوین سیاستهای شرکت را ندارند تا قادر به طراحی فعالیتهایی باشند که بیشترین میزان توجه به مشتری را باعث خواهد شد.
تمام سیاستها و روشهایی را که سد راه سرویس دهی متمایز است بی رحمانه حذف کنید. قبل از اجرای سیاستهای جدید اطلاعاتی را که از مشتریان می گیرید بخاطر بیاورید. اگر مشتری اهمیتی برای این فعالیتهای جدید قائل نیست آنها را اجرا نکنید.
۵- مشتریان را تشویق کنید که شکایت کنند.
عدم وصول شکایت مشتری نشانه خوبی نیست.تنها ۴% از مشتریان حاضرند وقتشان را صرف کنند تا اشکالات شما را به خودتان بگویند.بقیه تنها غرولند کرده و معامله با شما را متوقف می کنند.اگر هیچگاه به شکایات مشتریانتان گوش نکنید نمی توانید ایراد گرفتن مشتریان را متوقف کنید.مشتریان را تشویق کنید به شما بگویند چه کارهای اشتباهی انجام می دهید.در هر تماس با مشتری از آنها بازخورد بخواهید.مهم نیست خبرهای خوب بگیرید یا بد.شما نیاز دارید بطور مداوم بدانید مشتریانتان در مورد شما چه تصوری دارند.
۶- کارکنانتان را آموزش دهید.
چگونه انتظار دارید کارکنانتان بدون آموزش مناسب قادر باشند سرویسهای برتر و متفاوت با بقیه ارائه دهند یا با مشتریان خشمگین مواجه شوند؟مطمئن شوید که تمام کارکنانی که مسئولیت تماس با مشتریان را دارند آموزشهای لازم را دیده و برای حفظ مهارتهایشان در دوره های بازآموزی نیز شرکت می کنند.به کارکنان اختیارات لازم جهت رسیدگی به شکایات مشتریان را بدهید.آنها نیاز به قدرت دارند.اگر لازم باشد برای هر موضوع کوچکی از مدیرشان اجازه بگیرند هرگز قادر به ارائه خدمات برتر و متفاوت با بقیه رقبا نخواهند بود.
۷- سرویس دهی عالی را یک الزام روزانه بدانید.
هیچ جادویی برای سرویس دهی عالی وجود ندارد .این مسئله وقتی به تحقق می پیوندد که آنرا هر روز در دستور کار خود قرار دهید. سرویس دهی عالی با تمرین و ممارست بدست می آید.به این دلیل است که شرکتهایی که حقیقتاَ سرویس دهی مشتری محور ارائه می کنند خود را هر روز وقف مشتری می کنند.
۸- فرهنگ بهبود مستمر را پرورش دهید.
همواره از سطح سرویس دهی خود ناراضی باشید. قبول کنید که خدمت رسانی به مشتریان وظیفه تمام کارکنان است. پس از آن تمام کارکنان را درگیر یافتن راههایی برای بهبود وضعیت سرویس دهی کنید.
سرویس دهی به مشتریان داخلی سازمان نیز به اندازه مشتریان خارجی اهمیت دارد. اگر شما به واحدهای داخلی شرکت اجازه سرویس دهی ضعیف به مشتریان داخلی را بدهید چگونه میتوانید انتظار سرویس دهی عالی به مشتریان خارجی را داشته باشید ؟
۹- در رابطه با عملکرد خود الگو برداری کنید.
قبل از ایجاد تغییر، نبض سیستم خدمات رسانی را بگیرید.از قدیم گفته اند چیزی را که نتوان اندازه گرفت نمی توان مدیریت کرد. اگر یک معیار سنجش نداشته باشید نمی توانید میزان پیشرفت سطح سرویس دهی را اندازه بگیرید.
۱۰- به نتایج حاصله پاداش داده و موفقیتها را جشن بگیرید.
فعالیتهای کارکنان در این زمینه را اجر نمائید .پاداشها و قدردانی را به نتایج پیوند بزنید.احساس موفقیت و اشتیاق به بهبودی را جشن بگیرید. افراد را تشویق کنید که همواره از وضع موجود ناراضی بوده و تمام آنها باید درگیر رفع موانع موجود در راه خدمت رسانی عالی باشند.
منبع: www.mbwa.blogfa.com
آیا تا به حال به این موضوع اندیشیده اید که بسته بندی، رنگ، رایحه،اندازه یا حتی صدای استفاده از محصول می تواند برانگیزاننده نوعی احساس در مشتری یا حتی مردم به طور عام باشد؛ انگیزه ای که در فروش کالا نقش اساسی ایفا میکند.
دکتر رضا اکبری اصل طی مقاله ای با عنوان «نقش و جایگاه صدا در بازاریابی و فروش محصولات» این موضوع را با کالاها و خدمات فراوان تشریح کرده که در شماره پنجم فصلنامه توسعه مهندسی بازار منتشر شد .
او با تیزبینی این موضوع را از منظر صدا به صورت مطالعات موردی case study پیگیری کرده است. در مقاله وی نقش و جایگاه صدا در بازاریابی و فروش محصولات در مییابید تا چه اندازه درک مشتریان میتواند با درک پژوهشگران بخش تحقیق و توسعه (R & D) شرکتها متفاوت باشد. جالب است که مشتریان تعیین کنندهاند و پژوهشگران در صورت عدم درک دقیق مشتریان باید پس از تحمل کوششها و هزینههای فراوان، تغییر مسیر دهند و باز هم پژوهشهای دیگری را به راه اندازند شاید نظر و درک مشتریان را تامین کنند .
مثال ساده این است:
پژوهشگران بخش تحقیق و توسعه (R & D) ، سالها کوشش کردند تا جاروبرقی های کم صدا تولید کنند . چون تصور میکردند جاروبرقی باید کار اصلی اش را انجام دهد و «صدا» نقشی جز مزاحمت برای گوشها، نقشی برای تمیزی ندارد. عزم پژوهشگران بخش «تحقیق و توسعه» سالها جزم شد تا توانستند جارو برقی هایی «کم صدا» تولید کنند . پس از مسرت از این تولید، جارو برقی هایی روانه بازار شد اما در عمل از سوی مشتریان با استقبال بسیار کم رو به رو شد .
پژوهشگران بخش «تحقیق و توسعه» در کمال تعجب پس از ماهها پژوهش و تحقیقات بازار دریافتند: مصرف کنندگان فکر میکنند این صدای جارو برقی است که باعث مکش بیشتر جارو برقی میشود و در نهایت جارو برقی های با صدای بلند بهتر تمیز میکنند .
به همین دلیل است که بارها و بارها از سوی صاحب نظران تاکید میشود «رفتار مصرف کنندگان» را باید نصب العین فعالیتهای خود قرار دهند تا بتوانند دست به تولیدی بزنند که مورد توجه آنها قرار گیرد . در غیر این صورت باید تمامی تولید روانه انبارهایی شود که به مرور زمان جز خسارت برای آنها سودی نخواهد داشت. با همین قیاس آدامسهایی برای کودکان تولید کردند که «صدا » تولید میکرد. این آدامسها را «آدامس ترقه ای» یا «چق چق» میگفتند. این تولید صدا در دهان مهم ترین عامل انگیزاننده بود که کودکان برای خرید آن والدین را به شدت تحت فشار قرار می دادند که مداوم و مکرر این کالا خریداری شود .
آنچه که در این مطلب تلاش میشود تا تبیین شود به کار گرفتن احساس و هیجان ناشی از مواجه شدن با محصولات مختلف است که غالباً مشتری از بیان آن در پرسشنامههای تحقیقاتی ناتوان است :
*بروز این ویژگی در محصولات موجب ایجاد تمایز در یک زمینه میشود .
شاید محصول لامپ بتواند مثال خوبی برای تفهیم موضوع باشد :
لامپ سفید یا بی رنگ: روشنایی و امنیت
لامپ رنگی: جشن و سرور
لامپ کوچک و قرمز: خواب و آسایش
لامپ کم مصرف: صرفه جویی
لامپ مدادی: فروشگاهها، ویترینها، خرید
لامپ با نور بنفش: پزشکی، بهداشتی و ...
مثال تکمیلی برای این منظور میتواند مقاله ای باشد که به تازگی تحت عنوان «حس و هیجان رمز موفقیت بازاریابهای المپیک» در وال استریت ژورنال به چاپ رسید. نویسنده مقاله مذکور اعلام میکند که مراسمی نظیر المپیک بدون شباهت به جام جهانی یا...، بهترین زمینه برای بیان احساسات است؛ عصبانیهای متعجب، قهرمانهای مبهوت، غرور، نا امیدی یا حتی برندگان ظاهراً بازنده که این آخری اشاره به دونده ای دارد که در دو ماراتن صدمه دید ولی با اینکه برندگان مسابقه به خط پایان رسیده بودند باز هم دست از تلاش برنداشت و به رغم چند ساعت تاخیر، نهایتاً خود را به خط پایان رسانید و به شدت مورد تشویق قرار گرفت .
بنابراین فکر میکنید بتوانید نوعی احساس خاص را با ابزارهای دسته بندی، رنگ، رایحه،اندازه و صدا به عنوان عامل تهییج به مشتریان خود انتقال دهید؟ برای نیل به چنین مقصودی بد نیست به موارد زیر توجه فرمایید :
1- به بخش بندی مشتریان خود با دقت و تامل بیندیشید .
بخش بندی خوب، رفتارها را به درستی منعکس میکند. به یاد داشته باشید حتی مشتریانی که به لحاظ جمعیت شناختی به یکدیگر شباهت دارند، میتوانند در رفتار و اولویت بندیهای خویش متفاوت باشند .
2- باید به شرایط مشتریان عمیقاً توجه کنید .
شرایطی که مشتری با محصول شما مواجه میشود، بسیار مهم است. در اذهان مشتریان چه میگذرد؟ مشتریان نگران و منتظر چه چیز هستند؟ آیا ممکن است فارغ از تمامی تلاشهایی که برای آنها انجام داده اید، از شما خرید کنند یا باز هم فعالیت دیگری را ترجیح میدهند؟
3- توجه داشته باشید احساسی را که برمی انگیزانید ناقض قواعد قانونی و حقوقی نباشد .
با همکارانتان در مورد حس ناشی از مواجه شدن با محصولی که عرضه میکنید، گفت وگو کنید تا نهایتاً تهییج کننده احساساتی باشید که برای آن برنامه ریزی کرده اید .
4- اجرا و کنترل
نمونه را روی نمایندگان بخشهای مشتریان تجربه کنید و رفتار آنان را به دقت مشاهده کنید. توجه داشته باشید که مشاهده قطعاً رمز و کلید درک مشتریان است زیرا مشتریان نمی خواهند ، یا نمیتوانند، به شما در مورد انگیزه عملکرد و رفتار خود توضیح دهند .
بنابراین آیا میتوانید بگویید چه عوامل برانگیزاننده و تهییج کننده ای در محصولاتی وجود دارد که عرضه میکنید.
خلاقیت، زندگی انسانها را زیبا نموده و طراوت و شادابی دلنشینی را بهوجود میآورد. انسانهای خلاق، هر روز با فکرهای نو و اندیشههای تازه، تجربهای جدید کسب میکنند و با هیجان بسیار زیبایی از زندگی خود لذت میبرند.
آنان راههای قدیمی و کهنه را نمیپسندند و همیشه بهدنبال مسیرهای ناشناختهای میگردند. این افراد با فکرهای خلاقانه، میانبرهای کمهزینهای را کشف کرده و با سرعت، مسیری را که دیگران طی سالها رفتهاند، در زمان کوتاهتری میپیمایند. ذهن انسانهای خلاق، همواره بهدنبال کشف راهکارهایی است که دیگران به آنها نمیاندیشند.
اما شاید شما هم دوست داشته باشید از ذهنی خلاق و پویا برخوردار بوده و از زندگی خود لذت بیشتری ببرید. در این مقاله سعیمیشود برخی از تکنیکهای خلاقیت که به پویایی ذهن کمک شایانی مینماید، بیان شود تا با بهکار بستن آنها، شاهد دستاوردهای قابل توجهی در زندگی و کار باشیم.
1- تکنیک چرا:
«تکنیک چرا» بهطور دقیق مانند چراهای مکرر دوران کودکی است که کودکان برای گسترش فهم خود از دنیای اطرافشان از پدر و مادر و اطرافیان میپرسند با این تفاوت که در بزرگسالی، باید یادگرفتههایمان را زیر سؤال ببریم. اغلب، سادگی این تکنیک باعث شده بسیاری از مردم، متوجه اهمیت و نقش آن نشوند.
این تکنیک، هم برای حل مسائل و هم برای ایدهیابی و ایدهپردازی بهکار میرود. بهعنوان مثال برای شناسایی و تعریف درست و کامل مسأله میتوان از این تکنیک استفاده کرد و در حین پرسش و پاسخ نیز میتوان ایدههای جدیدی در رابطه با موضوع بهدست آورد.
البته نباید انتظار داشت بهوسیلهی این تکنیک، همهنوع مشکل و یا کل یک مشکل، همواره حلشود بلکه استفاده از این تکنیک به ما کمک میکند تا موقعیت و وضعیت را بهتر و روشنتر مشخص کنیم و در فرآیند آن، به ایدههای جدیدی دستیابیم.
مثال: فرض کنید فردی دارای اعتمادبهنفس پایینی است:
چرا؟ چون خود را قبول ندارد.
چرا؟ چون قابلیتهای خود را نشناخته است.
چرا؟ چون تاکنون در مورد خود فکر نکرده است.
چرا؟ چون در زندگی، اهدافش مشخص نشده است.
چرا؟ چون یاد نگرفته چگونه در زندگی، انسانی هدفمند باشد.
بههمینصورت ادامه میدهیم و پس از سؤالها و پرسشهای مکرر، متوقف میشویم و جوابها را مرور کرده و سعیمیکنیم دوباره پاسخهای دیگری را به همان چراها بیان کنیم تا راهحل جدیدی پیدا نماییم.
2- تکنیک درنگ خلاق:
یکی از دشوارترین مراحل خلاقیت، زمانی است که احساس کنیم لزومی برای توقف نیست ولی باید توقف کنیم! بهطور معمول ما انسانها در جایی که مشکلی نداریم، ترجیح میدهیم بهآرامی از کنارش بگذریم تا با فکرکردن بیشتر، کار دست خودمان ندهیم. به قول معروف: «سری که درد نمیکند، دستمال نمیبندند» اما در این تکنیک، درست وقتی که سرتان درد نمیکند، باید به آن دستمال ببندید. «درنگ خلاق»، وقتی اتفاق میافتد که میگوییم: «هیچ دلیل آشکاری برای درنگ در این نقطه وجود ندارد تا بهدنبال گزینههایی باشم ولی من این کار را انجام میدهم.» بسیاری از اوقات، مشکلی را حسنمیکنیم چون از ابتدا آنرا در چنان وضعی دیدهایم و بهعبارتی، به آن عادت کردهایم اما از طریق «درنگ خلاق» سعیمیکنیم مسأله یا مشکلی را کشف کنیم. بهعنوان مثال، دکوراسیون منزل شما هیچ مشکلی ندارد اما با این تکنیک، در مورد این موضوع فکر میکنید و با درگیر کردن ذهنتان، ایدههای جدیدی کشف کرده و درنتیجه با اجرایی کردن آنها، فضای منزلتان را زیباتر و دلنشینتر مینمایید.
3- تکنیک پی.ام.آی (P.M.I):
انسان میتواند بهطور ارادی توجه خود را کنترل و هدایت نماید در غیر اینصورت، «توجه» او بهطور ناخودآگاه، به تجارب گذشته و الگوهای ذهنی قبلی معطوف میشود؛ درست همانطور که ذهن رانندگان هنگام رانندگی در یک مسیر بهطور کامل آشنا، متوجه مسائل دیگر میگردد.
یکی از روشهای این تکنیک، آن است که انسان را مجبور میسازد تا دقایقی برخلاف قالبهای ذهنیاش تفکر کند و بهمرور نسبت به قالبهای ذهنی خود، آگاهتر و مسلطتر شود بنابراین آمادگی ذهنی بیشتری برای خلاقیت پیدا میکند. نام این تکنیک، برگرفته از حروف اول سه کلمهی «Plus» بهمعنی افزودن، «Minus» بهمعنی کاستن و «Intresting» بهمعنی جالب میباشد.
روش کار چنین است که ابتدا فرد، توجهش را به نکات مثبت (p) موضوع یا پیشنهادها و سپس به نکات منفی (m) و درنهایت، به نکات جالب و تازهی آن که نه مثبت است و نه منفی (I)، معطوف میکند و در پایان، نسبت به کلیهی لیست نکات مثبت یا آثار و مزایای موضوع، لیست موانع، محدودیتها و نکات منفی و لیست نکات جالب و تازهی موضوع، اقدام میکند. از آنجایی که افراد غیرخلاق، تمایلی به دیدن نکات مثبت و جالب موضوعات ندارند و بیشتر به نکات منفی توجه میکنند، این تکنیک، تمرین خوبی نیز برای مثبتاندیشی و دگراندیشی افراد میباشد. درواقع اینگونه ابزارها، در حکم عینکی هستند که فرد بهوسیلهی آن میتواند همهی زوایای موضوع را دقیقتر، کاملتر و شفافتر ببیند.
4- تکنیک حل مسألهی ناخودآگاه:
این تکنیک، متکی به شعور ناخودآگاه است؛ شعوری که مدام در حال وارد کردن اطلاعات متنوعی به حافظهی موقت و دائم میباشد. این تکنیک درواقع قصد دارد فرد را عادت دهد تا به ایدههای جدیدی که از ذهن ناخودآگاه به ذهن خودآگاه تراوش میشود، گوش فرادهد و آنها را ضبط کند تا از این طریق، ایدهها و راهحلهای تازهای برای مسائل و مشکلات خود پیدا کند. بسیاری از متفکران بزرگ جهان، افرادی خیالباف و بهعبارتی راحتطلب بودند البته راحتطلبی نه به معنی تنبلی و خیالبافی نه به معنی متعارف آن که دارای بار ارزشی منفی است. برای نمونه، «انیشتین» فردی خیالباف بود که اوقات استراحت خود را بیشتر با قایقرانی میگذارند.
درواقع افراد خلاق، به محیطهایی اینچنین آرام و روحانگیز، علاقهمند میشوند چون بهتر میتوانند اشارات و ندای روح یا ضمیر ناخودآگاه خود را بشنوند و از آنها الهام بگیرند. بنابراین درظاهر بهنظر میآید آنان افرادی راحتطلب هستند.
اگرچه برای خلاقیت، تقلا و کار شدید با فرجهی محدود و تعیین ضربالعجل، مفید و مؤثر است و بسیاری از افراد خلاق بهمنظور تحریک بیشتر ذهنشان، ضربالعجل تعیین میکنند اما از طرف دیگر، نقطهی مقابل آن یعنی استراحت و توقف کار و سپردن مشکل به ضمیر ناخودآگاه نیز در فرآیند حل خلاق مسأله، بسیار اهمیت دارد.
کاربرد اجرایی این تکنیک، به اینترتیب است که ابتدا باید ذهن را بهطور کامل مشغول موضوع نمود و سپس آنرا ترک کرد و اجازه داد تا ضمیر ناخودآگاه درگیر مسأله شود. به اینترتیب که شب، هنگام خوابیدن، مشکل را روی کارتی نوشته و آنرا بالای سرتان بگذارید و با صدای بلند بگویید: «امشب من خواب... را خواهم دید.» فردای آن روز، کارت را برداشته و شروع کنید به نوشتن هر آنچه که در مورد آن موضوع به نظرتان میآید.
بهمرور زمان، متوجه خواهید شد که بسیاری از مشکلاتتان در خواب حلمیشود. گفته میشود «ادیسون» برای توسعهی ایدههایش، از خوابهای کوتاه استفاده میکرده است. به اینشکل که مقداری سنگریزه در دست میگرفت و در مورد موضوعی شروع به تفکر میکرد. سپس اجازه میداد در حین تفکر، بهخواب رود. به اینترتیب، بعد از چند لحظه خوابیدن، سنگریزهها از دستش رها شده و به زمین میافتاد. لذا با صدای ریزش آنها از خواب پریده و دوباره به موضوع فکر میکرد. بنابراین با این شیوه، از ضمیر ناخودآگاه خود استفاده مینمود.
مهندس سیدحسین میرباقری - مدرس تکنیکهای موفقیت در کار و زندگی
ماهنامه شادکامی موفقیت
این سایت از طریق زیر مجموعه گیری به شما موبایل رایگان ،Mp3 Player و حتی HDTV بسته تعداد زیر مجموعه ها هدیه می دهد! حتما" عضو شوید!
عضویتسایت " گراند پی تی سی " یک سایت کلیکی خارجی است و به ازای هر کلیک 1 دلار این سایت توسط اعضای ایرانی نیز امتحان شده است. سایت در ازای عضویت 10 دلار به شما جایزه می دهد. کم ترین مقدار برای برداشت 1000 دلار است.
برای عضویت کلیک کنید.
عضویتتصور اینکه تبلیغات می تواند پرده ای بر روی معایب محصول باشد و موقعیت شرکت و محصول را در نبود تفکری بازار مدار تضمین نماید ، تصوری محکوم به شکست است . کافی است به هنگام گذر از کوچه و خیابان به این تبلیغات رنگ و وارنگ آویخته از در ودیوار با تامل نگاهی بیاندازیم و رها از رنگ و لعاب ، شعارهایشان را با تجربه های خویش در یک ترازو قرار دهیم ، آنگاه به این حقیقت تلخ پی می بریم که در این بین هستند دسته ای از تبلیغات که هدفی جز اغوای مصرف کننده ندارند .
سه هدف عمده برای تمامی فعالیت های ترفیع ( روابط عمومی ، تبلیغات ، فروش و ...) درکتابهای بازاریابی عنوان میشود :
۱) اطلاع دهندگی Informing
۲) ترغیب کنندگی Persuading
۳) یادآوری کنندگی Reminding
به نظر شما فریب مخاطب و گمراه کردن آنها در کدام دسته قرار می گیرد ؟
بایستی توجه داشت که بحث اختلاقیات در بازاریابی ، بخصوص تبلیغات از جنبه رعایت مسئولیت های اجتماعی و وجدان فردی بلکه از دید تاثیر بلند مدت آن در وفاداری مشتریان بسیار حایز اهمیت است و در بلند مدت برای هر شرکتی تعیین کننده میباشد . با این حال ما همه روزه شاهد موارد بسیاری از نادیده گرفتن این اصول در تبلیغات می باشیم . برای اینگونه شرکت ها فقط سه سوال هشدار دهنده مطرح می سازیم شاید که زنگ خطری باشد برای آنها :
۱) آیا می دانید یک مشتری ناراضی ، تجربه منفی خویش را به چند نفر منتقل می کند ؟
۲) آیا می دانید هزینه بدست آوردن یک مشتری جدید چقدر می باشد ؟
۳) آیا می دانید جبران لطمه ای که از این طریق به شما می خورد تا چه میزان هزینه بر وزمان برمی باشد و یا حتی در بعضی موارد جبران ناپذیر است ؟
پس با توجه به این مباحث حتی اگر توجهی به تعهدات اخلاقی ، وجدان فردی و مسئولیتهای که هریک در جهت داشتن جامعه ای سالم داریم ننمایم ، آیا صحیح است که برای بدست آوردن سود جزیی وناچیز در کوتاه مدت ، آینده و اعتبار خود را در بلند مدت فدا کنیم و یوسف به زر ناسره بفروشیم ؟
موارد بسیاری از نمونه های تبلیغات یا بازاریابی گمراه کننده و غیر مسئولانه وجود دارد ولی میتوان به عنوان مثال موارد زیر را مطرح نمود :
- ارائه اطلاعات نادرست و غلط به مخاطب که موجب انحراف و به اشتباه افتادن آنها میشود .
- دستکاری و غلو کردن در مورد یکی از ویژگی ها ، مزایا و منافع محصول یا شرکت و ارائه آن به صورت یک پیام ارتباطی در هریک از فعالیتهای ترفیع
- ادعا کردن موضوعی که توان پاسخگویی آن را درعمل نداریم ( یک موضوع بسیار مهم این است که با ادعاهایی که می کنیم توقع مشتری را آنقدر بالا نبریم که نتوانیم آن را برآورده سازیم . در این صورت حتی اگر محصول ما خوب باشد چون در سطح ادعای ما نیست همواره با مشتری ناراضی مواجه هستیم . )
- توهین به شعور و شخصیت مخاطب
- استفاده ابزاری از صحنه های غیر اخلاقی در جهت پیشبرد اهداف کوتاه مدت .
- به بازی گرفتن احساسات و عقاید و ارزشها و باورهای مخاطبان .
- نادیده گرفتن فرهنگ یک منطقه یا هرخرده فرهنگ یا اقلیت مذهب و اجتماعی .
- عنوان نکردن میزان مناسب مصرف برای کالاهایی که مصرف زیاد آنها مضر است.
- عنوان نکردن مضرات محصولی که مصرف آنها سلامت افراد را بطور جدی به خطر می اندازد .
- استفاده ابزاری از جنسیت در تبلیغات ( در کشور ما مرسوم نیست )
بنابراین باید توجه داشت استفاده از هرگونه عمل غیر مسئولانه و غیر اخلاقی که موجب انحراف مخاطب میشود از دید کلیه متخصصان بازاریابی نه تنها توصیه نمی شود بلکه کاملا" مردود میباشد . در نهایت برای اینکه امیدوار باشیم که مشتریان وفاداری خواهیم داشت و در بلند مدت روابطی حسنه برقرار کرده ایم بایستی از هرگونه حیله ونیرنگ و دروغ پرهیز کرده و صادق باشیم .
هنر بازاریاب امروز، ( فروش یخچال به اسکیمو ) نیست ، بلکه اسکیمو را به عنوان یک مشتری خوشنود ، همواره در کنار داشتن است .
منبع: روزنامه تفاهم
این چکلیست پنج مسیر را برای دستیابی به سودآوری بیشتر در کسب و کار شناسایی می کند . بسیاری از صاحبان کسب و کار و مدیران شرکتها، با این مسیرها که عناوین و اسامی مختلفی دارند، آشنا هستند اما بسیاری از افراد نمیتوانند تعاملات میان این مسیرها را بشناسند. تغییر در یکی از این مسیر ها میتواند بر دیگرمسیرها نیز تأثیر بگذارد – این حقیقتی است که به عنوان یکی از شاخصههای مهم کسب و کار نادیده گرفته میشود.
تعریف
پنج مسیر اصلی وجود دارند که یک بنگاه با توجه به آنها میتواند تأثیر مستقیمی بر سودآوری خود داشته باشد:
• افزایش حجم فروش
• کاهش هزینهها و تضمین این امر که هزینهها به طور کامل پوشش داده خواهند شد به ویژه در حوزههایی که قبلاً چنین اتفاقی رخ نداده است
• افزایش ترکیب محصولات (ایجاد رابطه میان حجم محصولات یا گروههای محصولات فروخته شده)
• افزایش موردی یا کلی قیمت محصولات
• کاهش سرمایه به کار گرفته شده در کسب و کار
تغییر در هر یک از این مسیرها، میتواند بر دیگران تأثیر بگذارد. هرگونه تغییر – چه اتفاقی و چه برنامهریزی شده و چه داوطلبانه و چه غیرداوطلبانه – باید در بطن سایر مسیرها مد نظر قرار بگیرد. به نظر نمیرسد تغییراتی که در انزوا رخ میدهند، تأثیری بر سودآوری داشته باشند. دیگر استراتژیهای مدیریت همچون مدیریت کیفیت جامع و برنامههای خدمات مشتریان، میتوانند مثلاً از طریق توقف فرآیندهای غیرضروری یا ایجاد انگیزه در کارکنان برای بهرهوری بیشتر، بر سودآوری تأثیر بگذارند.
مزایا
• برنامهریزی مالی هر پنج عامل و روابطی که میان آنها وجود دارد را دربرمیگیرد.
• شما میتوانید تأثیر تغییرات بر سودآوری را به شکلی جامع ارزیابی کنید.
• شما به نگرشی واقعبینانهتر از خطرات مرتبط با تغییرات دست مییابید.
• مرز میان ریسکپذیری و بیاحتیاطی، روشنتر میشود.
چکلیست اقدام
1. تجزیه و تحلیلی در باره بازار به عمل آورید
از طریق تمرکز بر گروهها، بازخورد مشتریان و تحقیق در بازارهای تجاری و بازرگانی، نگاهی دقیق به بازارهای فعلی و بالقوه بیاندازید. به خاطر داشته باشید که در بخشهای خاصی از محصولات و خدمات، نوآوریهای تکنولوژیکی میتوانند ساختار بازارها را به شکلی بنیادی تغییر داده و وفاداری را خیلی سریع عوض کنند. بنابراین تجزیه و تحلیل بازار باید به شکلی عملی شود که نتایج را به سرعت نشان دهد. این تحقیق باید نشان دهد که آیا بازارهای فعلی امکان ادامه یافتن را دارند و آیا بازارهای جدیدی برای ورود کالاها و خدمات وجود دارند یا خیر.
2. افزایش حجم فروشتان را مد نظر قرار دهید
افزایش حجم فروش روشی آسان برای افزایش سودآوری است اما الزاماً همیشه این طور نیست.
• فروش بیشتر ،کلید افزایش سودآوری نیست. سود نیازمند فروش است اما فروش برابر با سود نیست.
• اگر حجم فروشتان را افزایش میدهید، باید در عین حال هزینهها، قیمتها، سرمایه به کار گرفته شده و ترکیب محصولات/ خدمات خود را به دقت زیر کنترل قرار دهید. مطمئن شوید که هیچ یک از این چهار عنصر سودآوری به شکلی ناموزون افزایش پیدا نکند. اگر چنین شود، افزایش فروش، به جای رشد سود، باعث کاهش آن میشود.
• تلاش برای فروش از طریق بکارگیری نمایندگان فروش و تجارت در یک منطقه جغرافیایی بزرگتر، تنها در صورتی باعث ایجاد سود بیشتری میشود که بتوان هزینهها را پوشش داد.
• اگر قیمتها را کاهش و حجم فروشتان را افزایش دهید، باید به حجم بالایی از فروش دست یابید – در غیر این صورت، کل درآمد شما کاهش یافته و هزینهها همان طور بالا باقی میمانند.
• ممکن است افزایش حجم سفارشات کوچک، مانعی در برابر افزایش سودآوری باشد. این امر به دلیل حجم بالای هزینههای اجرایی، بستهبندی و ارسال کالا است.
• اگر پرداخت اعتباری بیشتری را برای افزایش فروش خود در نظر بگیرید، احتمالاً شرکت شما با هزینههای بیشتری مواجه میشود که بر سودآوری تأثیر منفی میگذارند.
• فروش بیشتر محصولات و خدمات فعلی یا معرفی محصولات جدید، میتواند منجر به افزایش حجم فروش شما شود اما باید ابتدا در این زمینه اطمینان لازم را کسب کنید.
• در برخی شرایط میتوانید با کاهش فروش، سودآوری خود را افزایش دهید. تحقیقات نشان میدهند که گاهی حجم بالایی از کار و پول صرف حجم اندکی از درآمد حاصل از فروش میشود. این امر اصلاً نامعمول نیست زیرا که در بسیاری موارد، 50 درصد فروش تنها 15 درصد درآمد را شکل میدهد. قانون 20/80 نیز وجود دارد یعنی 20 درصد مشتریان، 80 درصد درآمد شما را تشکیل میدهند. ببینید اگر میزان فروش خود را 10 درصد کاهش دهید، به چه رقمی دست مییابید.
3. به دنبال روشهایی برای کاهش هزینههایتان باشید
در مورد مجموع هزینههای واقعی و فروش هر واحد، تحقیق کرده و این ارقام را به دقت محاسبه کنید. شما نمیتوانید هزینههایتان را در ارتباط با دیگر بخشهای کسب و کارتان تنظیم کنید مگر این که بدانید آنها دقیقاً چه هستند. اثرات کاهش هزینهها را به دقت بررسی کنید.
4. ترکیب محصولات/ خدمات خود را توسعه دهید
ترکیب محصولات/ خدمات شما منعکسکننده ترکیباتی است که در آنها محصولات یا خدمات شما فروخته میشوند. این ترکیب طبیعتاً برگرفته از رخدادهای گذشته است تا برنامهریزی و تجزیه و تحلیل دقیق. همچنین ممکن است این ترکیب به آن اندازه که تصور میشود، سودآور نباشد.
هر محصولی را که میفروشید بر اساس هزینههایش و حاشیه سود خالص آن بسنجید. میتوانید دریابید که چه محصولاتی دارای بالاترین سود هستند و یا چه بخشی از حجم فروش، بالاترین درصد سود را به دنبال دارد.
5. قیمتها و حاشیه سود خود را بررسی کنید
افزایش قیمتهای فروش، یک مسیر بالقوه به سمت افزایش سودآوری (یا حداقل حفظ سطح فعلی سودآوری در زمانی که ممکن است نزول کند) است که البته نقایصی نیز وجود دارند. اگرچه ممکن است مشتریان افزایش قیمت را در صورتی بپذیرند که این افزایش بخشی از برنامه تنظیم قیمتها در چارچوب کسب و کار شما باشد (که در این حالت شما احتمالاً سطح کلی سودآوری خود را حفظ میکنید) اما افزایش جداگانه قیمتها بدون از دست دادن کسب و کارتان (و در نتیجه کاهش سودتان) نیازمند آن است که شما تفاوت قابل توجهی را در خدمات و محصولات خود نسبت به رقبا ایجاد کرده باشید یا این که درباره یک استراتژی فروش و اجرای آن به دقت اندیشیده باشید.
6. به سرمایه به کار گرفته شده در کسب و کارتان توجه کنید
دستیابی به سودی خوب از سرمایهگذاری صورت گرفته و کاهش وابستگی کسب و کارتان به این سرمایه، طبیعتاً سودآوری را افزایش میدهد.
طبقهبندیهایی از سرمایه به کار گرفته شده در کسب و کارتان را شناسایی کنید و ببینید آیا میتوانید از استراتژیهای زیر در قبال آنها استفاده کنید یا خیر:
• اعمال کنترل شدیدتر بر فروش اعتباری
• کاهش سطح موجودی کالاها
• تأمین منابع از بیرون و گسترش سطح فعالیتها
• فروش ساختمانهای اضافی یا استقرار در مکانی که شرایط بهتری دارد
• استفاده کامل از فنآوریهای ارتباطی یا اطلاعاتی
7. توازن را به خاطر داشته باشید
یک کسب و کار سالم در یک محیط رقابتی همیشه در حال تغییر است و این امر مشخصاً برای پنج عنصر سودآوری و ارتباطات میان آنها مصداق دارد. تغییر به ویژه در عوامل تأثیرگذار بر سودآوری، همواره نیازمند مصالحه بوده و شما باید به بهترین توازن ممکن میان حجم فروش، هزینهها، حاشیه سود، ترکیب محصولات و سرمایه به کار گرفته شده دست یابید. همیشه به خاطر داشته باشید که توازن ایدهآل اغلب غیرممکن است و ممکن است آنچه که امسال مفید و مطلوب است در سال آینده چنین نباشد.
پنج مسیر به سمت سودآوری بیشتر
بایدها
• ببینید کدام یک از این پنج مسیر میتوانند در قالب تغییر و تحول قرار بگیرند.
• به دقت تأثیر تغییر بر هر یک از این پنج مسیر را بسنجید.
• اثرات بلند مدت را در نظر بگیرید. تنها به سودآوری اتکا نکنید بلکه بر توانایی کسب و کار برای بقا تمرکز کنید.
نبایدها
• وقتی نتیجه یک تجزیه و تحلیل، تهدیدی علیه بلندپروازیهای شما است، هرگز آن را نادیده نگیرید.
• تغییراتی را که ممکن است از خارج بر کسب و کارتان تحمیل شوند، نادیده نگیرید.
پرسشهای مهم
• آیا گاهی اوقات روابط گذشته را نادیده میگیرید؟ چه اتفاقاتی رخ داده است؟
• اولین اولویت هر کسب و کاری، بقای آن است. آیا تغییرات پیشنهادی، تهدیدی برای بقای کسب و کار شما هستند؟
• آیا تغییر پیشنهادی مبتنی بر ضرورت و فرصت است یا تکبر؟
برای اطلاعات بیشتر
کتب:
«مرتبط ساختن کیفیت با سود: مدیریت کیفیتمدار هزینهها»، هاولی آرکینسون و جان هامبورگ ، 1994
«راهنمای مدیریت هزینهها: راهنمای مدیران برای کنترل هزینهها و افزایش سود»، لیانابل اولیور ، 1999
«پول، پول میآورد. به دست آوردن سنت اول، سختتر از میلیون دوم است.» ژان ژاک روسو
«پول از آسمان نمیافتد. باید آن را روی زمین بیابید.» مارگارت تاچر
منبع:www.MBWA.blogfa.com
در این مقاله تمرینهایی ارائه می شود که اگر آنها را فرا گرفته روزانه به کار گیرید، شخص خوش بین و مثبتی خواهید بود. هر چه بیشتر در این راهها تأمل کنید احساس بهتری خواهید داشت و هر چه بیشتر تمرین کنید سریعتر و راحتتر عمل خواهید کرد. و به موفقیت نزدیکتر می شوید.
1_ درباره آینده فکر کنید.
اولین و مهمترین تمرینی که می توانید داشته باشید، جهت یابی برای آینده است تا بیشتر درباره آینده تان بدانید. این یکی از معمولترین صفات رهبران و انسانهای موفق است خصوصاً مردان و زنانی که در کار, اجتماع یا زندگی شخصی مسئولیت بزرگ یا موقعیت خاصی دارند.
نتایج تحقیقات بر روی 3300 رهبر مشخص شد که آینده نگری یکی از صفات مشترک در آنها بوده است. رهبران دید بهتری از آینده برای خود, خانواده و تشکیلاتشان دارند. انها در قله پیشرفت خود آینده ایده آلی را می بینند. پس تلاش می کنند تا آن آینده ایده آل را به یک واقعیت در حال و گذشته خود تبدیل کند. رهبران موفق بیشترین زمان خود را به اندیشه درباره آینده اختصاص می دهند. مردم اینده نگر می اندیشند که به کجا می روند و آن را با موقعیت کنونی مقایسه می کنند. همچنین به این فکر می کنند که در آینده چه تغییراتی باید و چه تغییراتی نباید صورت گیرد.
متأسفانه شاید کمتر از 10 درصد از مردم آینده نگرند. اکثر مردم به یکی از این موارد متمایلند: لذت آنی, گذران روز و شب یا در مورد گذشته و اینکه چه اتفاقی افتاده است.
چگونه می توانید بگویید آیا شخص آینده نگری هستید یا نه؟ ساده است! با مطرح کردن این سؤال از دیگران و حتی از خودتان که زندگی شما در 5 سال آینده چگونه خواهد بود.
مردم آینده نگر یک پاسخ فوری برای این سؤال دارند. آنها می توانند بگویند در 5 سال آینده چه می خواهند و چه کاری می خواهند انجام دهند. آنها تصاویر ذهنی روشنی از کاری که می خواهند انجام دهند، درآمد، خانواده، نوع زندگی، سلامتی و سطح موفقیت در سالهای پیش رو دارند.
مردم عادی بندرت به جزئیات آینده فکر می کنند و آینده آنها تیره و مبهم است. اغلب اگر از آنها بخواهید اهداف خود را شرح دهند، رنجور می شوند.
در این رابطه، نظم و ترتیب بسیار مهم است. مردم موفق تصور واضحی از اینکه که هستند، چه می خواهند و قصد بدست آوردن آن چه را می خواهند، دارند. اما مردم ناموفق همواره سردرگم و بی اطمینان درباره آینده و اینکه که هستند و چه می خواهند و قصد رفتن به کجا دارند.
برای تمرین اینگونه عمل کنید:
در کمال مطلوب پیوسته نتایج یا راه حلی برای هر مسئله در زندگی تصور کنید. در اینجا برای سه تا پنج سال آینده یا حتی بیشتر برنامه ریزی می کنید و این باعث می شود. یک تصویر ذهنی از نوع زندگی و دوره زندگی خود در هر مقامی که هستید، بسازید.
به فکر خود اجازه دهید آزاد و شناور باشد. لحظاتی را تصور کنید که هیچ محدودیتی ندارید. تصور کنید که شما همه علوم و تجربه لازم برای کار را دارید. تصور کنید پول زیاد و هر آنچه را میخواهید بدست خواهید آورد. اگر در تصورات خود باور کنید که می توانید در دنیای واقعی آزادانه رویای خود را به حقیقت تبدیل می کنید.
یک لیست خیالی بسازید. در این لیست هر آنچه را که می خواهید زندگی شما در آینده باشد، اهداف و راههای رسیدن به آن را بنویسید.
اگر ازدواج کرده اید اجازه دهید همسر شما لیست خیالی را تکمیل کند.
آینده ای برای خود بسازید که در آن سریعتر به تصاویر ساخته ذهن خود می رسید. اگر چه شما نمی توانید با موانعی که هست رو به رو شوید.
2 ــ یک دید 5 ساله بیافرینید.
اهداف را بنویسید و آنها را اولویت بندی کنید.
برای تنظیم یک استراتژی که شما را به اهداف می رساند از پرسشهایی که با «چگونه» شروع می شود، استفاده کنید.
استفاده منظم از کلمه چگونه مانند پله ای شتابدهنده از ذهن شما است که موتور استعداد شخص شما را زنده می کند. بهترین دستاورد از فکر کردن به آینده این است که چگونه می توانید هدفهای آینده را در واقعیتهای کنونی پیاده کنید. و شما نسبت به خود خوش بین تر و مثبت تر خواهید شد. شما انرژی و اشتیاق بیشتری را تجربه می کنید. با جرأت بیشتری ارتباط برقرار می کنید ارتباط بزرگتر و سودمندتر.
3ــ هر روز خود را تست کنید.
هر بخش زندگی یک آزمایش است.انسان همیشه با فراز و نشیب زندگی و اتفاقات غیر منتظره در حال امتحان است. راه و روشی که نسبت به دنیای اطراف واکنش نشان می دهید. مانند امتحان دادن است. شاید بزرگترین امتحان سنجش توانایی برای فکر و گفتگو درباره آینده است و صرف بیشترین زمان درباره آنچه می خواهید انجام دهید و جایی که می روید. این فکر بایستی نقطه مرکزی افکارتان باشد.
4 ــ درباره اهداف خود فکر کنید.
مردم موفق بیشترین زمان خود را به تفکر درباره اهدافشان و اینکه چگونه می توانند آنرا بدست آورند، صرف می کنند. مردم ناموفق زمان زیادی را در مشکلات و انتقاد از زمان و نالیدن به بخت می گذرانند.
جهت یابی درست برای آینده با دید طولانی مدت امکانپذیر است. گاه جهت یابی آنقدر دقیق است که آشکارا آنرا لمس می کنید. مردم بی هدف مثل کسانی اند که مجازات آنها کار کردن است. آن هم برای مردمی که به دنبال اهدافشان هستند.
کلید تنظیم کردن اهداف این است که آنها را بر روی کاغذ بیاورید. مردان و زنان موفق با یک خوکار در دستشان فکر می کنند. و قبل از آنکه اهداف را با چشم ببینید به آنها شکل می دهید . اهداف قابل لمس و بهم پیوسته و موضوعی برای کاربری مثبت و مشخص می شود. نوشتن اهداف ذهن مثبت شما را فعال می کند و به شما انرژی می دهد همچنین توانایی های شما را بالقوه می کند.
یکبار پروژه را کنترل و تمرین می کنید آنوقت قادر خواهید بود تا گام بردارید و پیشرفت کنید. طوری که ممکن است در دو سال و حتی در ده سال گذشته چنین پیشرفتی نداشته باشید.
7 گام برای تنظیم اهداف
1. تصمیم بگیرید واقعاً در زندگی چه می خواهید بدست آورید. اکثر مردم این عمل ضروری را انجام نمی دهند.
2. آنچه می خواهید به طور واضح و مشخص بنویسید. آنرا قابل اندازه گیری سازید. هدفی را که ننویسید یک نقشه خیالی است و انرژی به دنبال آن وجود ندارد.
3. یک فرجه برای اهداف خود تنظیم کنید. ذهن ناخودآگاه شما روی هدفهای مشخص هر لحظه پیشرفت می کند.
4. یک لیست از آنچه که می خواهید بدست آورید تهیه کنید. به لیست خود هر چیزی از وظایف جدید و فعالیتهای نو که می خواهید اضافه کنید لیست خود را تا هنگامیکه کامل شود نگه دارید.
5. لیست خود را در یک نقشه سازمان دهید که شما چه نیاز دارید تا ابتدا انجام دهید و چه چیزی بعداً تصمیم بگیریدکه چه و چگونه باید انجام دهید، نقشه را اصلاح کنید تا کامل شود.
6. با نقشه عمل کنید. هر چیزی را انجام دهید، نه هر چیز را، اما شروع کنید. شگفت انگیز است که چه تعدادی از مردم شکست می خورند زیرا آنها بدوون نقشه کار کرده اند.
7. تصمیم بگیرید هر روز چه کاری انجام دهید که شما را به هدف نزدیکتر کند. این نظم و ترتیب در عمل است که شما را قادر می سازد هر روز مقدار حرکتتان را بهبود بخشید. عمل روزانه انگیزه شما را افزایش می دهد و به شما انرژی می دهد. این نیت، عمل روزانه، می تواند در اطراف زندگی شما بچرخد. یکبار که شما تصمیم بگیرید و هدفهایتان را بنویسید، در همه اوقات صبح، ظهر و شب به آنها فکر می کنید. و تنها سؤالی که می پرسید این است که چگونه می توانید آنها را بدست آورید.
5 ــ سر سپردن به انجام امری و برتری طلبی
سومین حالت برای موفقیت گرایش به برتری است. مردم موفق در آنچه که انجام می دهند خیلی خوب هستند شما باید همیشه در انجام کارهایتان خیلی خوب باشید. مهم نیست چقدر کوشش و فداکاری لازم است و مهم نیست چقدر زمان می گیرد. شما بایستی بلند شوید، مسئولیت بپذیرید و خودتان را سرویس دهید. اگر می خواهید مسیری از زندگی را شروع کنید. در ابتدا لازم است در زندگی کمک کنید. یک تصمیم بگیرید تا در آنچه که انجام می دهید عالی باشید و سپس آنرا در مسیر زندگی بدست آورید. دوم در این مسیر توقف کنید، یک تصویر وابسته به موقعیت در پیشرفت شخصی بسازید و سپس برگردید و فیلم خود را تماشا کنید. مسیر اصلی را پیدا کنید و در آن باقی بمانید. یک قدم از دیگران جلوتر گام بردارید. چیزهای جدید در هر روز یاد بگیرید و تمرین کنید. به سمت جلو حرکت کنید هیچ جنبشی را از دست ندهید خبر خوب اینکه مسبر زندگی هرگز بسته نمی شود آن 24 ساعته باز است.
هر کسی می تواند آنچه بیشتر مهم است بدست اورد. خواسته خود را به عنوان هدف قرار دهید آنرا بنویسید یک نقشه بسازید و روی آن هر روز کار کنید یک هفته، یک ماه، یک سال از حالا شما به اطراف آن نگاه خواهید کرد و مطمئن باشید از پیشرفتی که در طول زندگی خود می کنید متعجب می شوید.
6 ـ در نتایج متمرکز شوید
شما نیاز دارید تا خوش بینی خود را افزایش دهید. مردم موفق پیوسته به اهدافی که چشم انتظار هستند فکر می کنند می نویسند و طراحی می کنند.
جهت یابی اهداف قسمت بحرانی از نقطه کانونی فرایند است. در جهت یابی نتایج شما لیستی از هر آنچه که باید انجام دهید تهیه می کنید قبل از اینکه شروع کنید شما لیست خود را اولویت بندی می کنید.
مهمترین چیزی که می توانید انجام دهید انتخاب کنید و سپس تمرکز کنید. در انجام یک عمل پشتکار داشته باشید بدون تفریح و حواس پرتی، تا آن کار کامل شود. در اینجا سوالاتی مطرح شده است که پاسخ به آنها جهت یابی برای رسیدن به اهداف را مشخص می کند.
1. با ارزشترین فعالیتهای من چیست؟ چه چیزهایی هستند که انجام می دهید و به ارزش بیشتر کارهای شما کمک می کند؟ اگر مطمئن نیستید، یک لیست از همه فعالیتها و وظایف بنویسید و برجستگی آنها را مشخص کنید. آنها را به طور واضح با همکارتان مطرح کنید.
2. نتایج کلیدی من چه هستند؟ نتایجی که بی تردید باید بدست آورید چه هستند؟ یک روش عالی برای اینکه وظایفتان را انجام دهید و کارتان را به نحو عالی انجام دهید.
3. چه می توانم انجام دهم تا یک دگرگونی در کار من باشد؟ این وظیفه ای است که خود باید انجام دهید. هیچکس قادر به انجام آن نیست.
4. چگونه از زمان بیشترین استفاده را ببرم؟ این سؤالی است که باید در هر ساعت از روز از خود بپرسید و پرسیدن و پاسخ دادن به این سؤال کلیدی برای به نقطه اوج رسیدن است.
7 ـ تمرکز درباره راه حلها
فلسفه خوش بینی و عملکرد بالا که در قسمتهای قبلی درمورد آن صحبت کردیم برای ساختن رویاهاست. در این مرحله درباره راه حلی برای مشکلات فکر می کنید. شما فکر می کنید چه می توانید انجام دهید و چگونه مشکلات حل می شوند بجای اینکه در انتظار اتفاقات آینده باشید و یا بدنبال کسی که قابل سرزنش است، بگردید!
مردم ناموفق بیشتر درباره مشکلات صحبت می کنند. اما فکر کردن درباره مشکلات سبب می شود خیلی منفی، عصبانی و بدبین شوید. و فکر کردن درباره راه حل ها سبب خوش بینی، خلاقیت و مثبت اندیشی می شود.
زندگی از توالی مشکلات تشکیل شده، آنها پایان نمی پذیرند. آنها مشابه موجهای اقیانوس هستند، یکی پس از دیگری. اگر شما نرمال زندگی می کنید، امروزه زندگی شما مشغول است، شما احتمالاً یک بحرانی از انواع گوناگون مشکلات را هر دو یا سه ماه خواهید داشت. توانایی شما برای حل مشکلات بزرگ موفقیت شما را تعیین می کند. مهم نیست چه شغلی دارید می توانید این عبارت را قیچی کنید و بنویسید «حلال مشکلات» اینکه شما چه کسی هستید و در طول روز چه انجام می دهید تنها سؤال این است که چقدر در حل کردن مشکلات خوب پیش می روید؟
مردم خیلی موفق مشکلات بزرگ را حل می کنند و مردم ناموفق مشکلات کوچک را حل می کنند. راه حلال مشکلات شدن اینست که فکر کنید و درباره راه حلهای ممکن در بیشتر اوقات صحبت کنید. شما باید از خود بپرسید راه حل مشکل چیست؟ چه باید اکنون انجام دهید؟ مرحله بعدی چیست؟ چگونه ما این مشکل را حل کنیم؟ چقدر اثر مخرب آنرا محدود کنیم؟ چگونه می توانیم از اتفاقات دوباره مانع شویم؟
8 ـ وقف کردن خودتان برای یادگیری در تمام عمر
یک مثل غربی هست که می گوید: «زندگی شما بهتر می شود، تنها هنگامیکه شما بهتر شوید.» مردم متمایل به نتیجه جهتیابی، مشتاق برای یادگیری و ایده های جدید تمرین می کنند، تکنیکها روشها و استراتژی. آنها برای اطلاعات جدید عجله دارند. شما ظرفیت زیادی دارید و در بیشتر زمینه ها عالی می شوید. ذهن شما مانند یک ماهیچه است. اگر از آن استفاده نکنید آنرا از دست می دهید. در قرن 21 آینده متعلق به کسانی است که در همه چیز طلاحیت دارند. و متعلق به مردمی است که خیلی خوب کار انجام می دهند.
برای بیشتر بدست آوردن باید بیشتر یاد بگیرید. باید ارزش خود را افزایش دهید. باید ظرفیت خود را برای بهتر شدن افزایش دهید. در حال خواستن باشید هر روز چه می توانم انجام دهم برای اینکه ارزش من بیشتر شود. اینجا تمرینی ارائه می شود که می تواند شما را به سمت قله حرکت دهد و شما را در آنچه برایتان مهم است موفق سازد.
کنار گذاردن 3 درصد از درآمد برای افزایش قابلیتهای شما کافیست. این 3 درصد معجزه آساست. هر تومان که برای یادگیری و بهتر شدن می پردازید، چند برابر آن به درآمد شما افزوده می شود. این فرمول ساده ای است که موفقیت مادام العمر را به هراه دارد و می تواند شما را غنی سازد.
شما بیشترین ارزش دارائی تان هستید. توانایی شما به خوب فکر کردن، عمل کردن، کمیت و کیفیت علم و ایده های در دسترس وابسته است. باید دائماً ذهن تان را تغذیه کنید. برای افزایش بیشتر استعدادهایتان باید توانائیهایتان را به روز کنید.
3 کلید برای پرورش جهتیابی وجود دارد. اول یک ساعت یا بیشتر درباره رشته کاری خود مطالعه کنید. دوم از پخش اتومبیل یا واکمن در هنگام رانندگی یا در هنگامی که به جایی می روید و یا در موقع ورزش، گوش دهید. از این آموزش هنگام رانندگی معادل حضور در دانشگاه را بدست می آورید. سوم به هر نیروی مفید و سمیناری که می توانید پیدا کنید توجه کنید حتی اگر پول زیادی بپردازید یا مساحت طولانی را طی کنید.
9 ـ ده سال زودتر از موعد بازنشستگی استراحت کنید.
دندانسازی را می شناختم که برای شرکت در یک کنفرانس که در هنگ کنگ اجرا می شد، پول زیادی پرداخت. در یکی از جلسات او تکنیکی از فن دندانسازی را یاد گرفت. بعد از آن سمینار، او آن فن را در مورد دندانهای بیماران اجرا کرد و خیلی زود بعنوان متخصص این فن مشهور شد. بیماران زیادی از مسافتهای دور برای معالجه به وی مراجعه می کردند. 5 سال بعد وی تکنیک خود را فروخت و به عنوان یک میلیونر در 51 سالگی بازنشست شد.
او هرگز بعد از آن کار نکرد. در یک خانه زیبا، مشرف به اقیانوس زندگی می کرد و از یک زندگی شگفت انگیز لذت می برد. او به من گفت که این روش عملی موفق، مرا به یک دندانپزشک موفق از نسل خودم تبدیل کرد. اگر شما خودتان و آینده تان را باور دارید در رابطه با توانائیهایتان سرمایه گذاری خواهید کرد. هر چقدر بیشتر سرمایه گذاری کنید بیشتر خودتان را باور خواهید کرد. موضوعات مهمی را که می توانید، یاد بگیرید تا به خود کمک کنید و هدفهای مهمی که هر روز به آنها فکر می کنید را بدست آورید. مجهول «X» را در زمینه تخصصی از علم یا مهارت خود قرار دهید، درباره آن فکر کنید و هر روز مطالعه کنید. روی علم خودتان به طور ویژه و تخصصی کار کنید، روی خودتان کار کنید مثل اینکه همه آینده شما وابسته به آن است.
10ـ اکنون آن را انجام دهید
دهمین خصوصیت از مردم موفق اقدام است. امروز تصمیم بگیرید احساسی از ضرورت عمل را در خود تقویت کنید. امروزه همه بی صبر و باعجله هستند. به همین دلیل اغلب مردم سرعت را با کیفیت برابر می دانند. اگر شما سریع عمل کنید آنهایی که نیاز و خواسته ای از شما دارند به طور خودکار فرض می کنند که کار شما دارای ارزش بیشتری نسبت به کسی است که آهسته کار می کند.
حرکت سریعتر شما باعث می شود تجربیات بیشتری بدست آورید. تجربیات بیشتر باعث می شود سریعتر یاد بگیرید، بهتر شوید و در انجام کارهایتان ترقی کنید. هر چه سریعتر حرکت کنید اعتماد به نفس شما بیشتر می شود. وقتی با احترام به خود و سربلندی شخصی سریعتر حرکت کنید، محبوبیت، ارزش و احترام شما در میان مردم اطراف سریعاً افزایش می یابد.
مردم موفق درباره آینده ایده آل فکر می کنند و تصور می کنند کمال مطلوب آنها، این خواهد بود. پس برای پیوستن رؤیا به واقعیت تلاش می کنند. در نهایت اقدام به عمل در کار و زندگی می کنند و فوراً انجام وظایف خود را شروع می کنند.
آنرا اکنون انجام دهید! اکنون انجام دهید.
منبع:www.MBWA.blogfa.com
1 در هر موقعیت فروش بی مهابا عمل کنید . نیروهای ناشناخته به کمکتان خواهند آمد .
2- در فروش برگ برنده را توسعه دهید . اختلافهای کوچک در توانایی شما با دیگران در یک زمینه میتواند موجب تفاوتهای فاحش در نتایج باشد .
-
3- برای موفقیت در فروش تمام طرحهایتان را بنویسید . طوری که تمام جنبههای فعالیتتان را پوشش دهد .
4- خودتان را به عنوان مشاور بدانید تا فروشنده . اول در فکر خودتان و سپس در فکر فروشنده .
5- به مشتری نزدیک شوید با این ایده که میخواهید در حل یک مشکل یا کسب یک هدف به او کمک کنید ، نه برای فروش یک محصول یا خدمات .
6- از جزئیات کامل آنچه که میفروشید و آنچه رقیبانتان میفروشند آگاهی کامل داشته باشید .
7- یاد بگیرید تا از تلفن به صورت حرفه ای و ماهرانه به عنوان ابزار اصلی تجارت استفاده کنید .
8- قاعده ی طلایی فروش را تمرین کنید . "به دیگران همان گونه بفروش که دوست داشتی به تو بفروشند"
9- از رضایت نامه ی مشتریان راضی در هر فرصت مناسب استفاده کنید .
10- در گفتگو با مشتری هرگز ایراد نگیرید ، محکوم یا شکایت نکنید .
11- صداقت را به عنوان عامل مهم فروش در نظر داشته باشید . هیچ چیزی مهم تر از صداقت در فکر شما نیست .
12- تمایل قبلی مشتری به دیگران را با پرسیدن یک سوال خوب درباره ی نتیجه یا منافع محصولتان بشکنید .
کسب درآمد ، هر کلیک 3000 ریال
Aria Helpاولین سایت ایرانی است که به ازای هر کلیک بر تبلیغات خود 300 تومان می پردازد !
همچنین حقوق ماهیانه 100000 تومان می پردازد ! این سایت قابلیت درج آگهی رایگان را نیز دارد !
در هنگام ثبت نام حتما" کد بازاریاب را برای بهره گیری از همه ی امکانات سایت وارد کنید.
کد بازاریاب : MohsenFatemi
هدف های غیر واقع بینانه وجود ندارند ، فقط مهلتی که برای رسیدن به آنها تعیین می کنیم ممکن است واقع بینانه نباشد همکاری و شراکت با سایت www.AriaHelp.com با اینکه مستلزم صبر ، پشتکار و یادگیری مداوم است ولی راه بسیار مطمئنی برای کسب درآمد خواهد بود .
جدول زیر یک نوع حسابداری تقریبی با در نظر گرفتن حداقل ها برای دریافت حقوق به صورت ماهیانه است شما می توانید به همین صورت یا هر شیوه ای که خودتان می پسندید به نحوی مدیریت کنید که همین حقوق را بصورت هفتگی دریافت نمایید .
عنوان | فعالیت روزانه | زمانبری روزانه | حقوق ماهیانه |
حقوق ثابت | - | - | 100.000 تومان |
بازدید از تبلیغات | بین 10 الی 12 بازدید | حداکثر 1 ساعت | 100.000 تومان |
بازاریابی | بین 1 الی 2 آگهی 5 ستاره | تقریباً 2 ساعت | 100.000 تومان |
جمع | - | حداکثر 3 ساعت | 300.000 تومان |
از طریق برنامه ریزی و استفاده از راه کارهای کارآمد موجود در زمینه پیشرفت شغلی ، کنترل کامل مسیر تخصصی امور بازاریابی تبلیغاتی را به دست بگیرید. در صورتی که آموزشها و پیشنهادهای سایت را مطالعه و به آن عمل نمایید می توانید یک بازاریابی حرفه ای با درآمد بالا داشته باشید .
حتما" ثبت نام کنید !
در هنگام ثبت نام حتما" کد بازاریاب را برای بهره گیری از همه ی امکانات سایت وارد کنید.
کد بازاریاب : MohsenFatemi
www.AriaHelp.com وwww.AriaHelp.com وwww.AriaHelp.com وwww.AriaHelp.com وwww.AriaHelp.com وwww.AriaHelp.com وwww.AriaHelp.com وwww.AriaHelp.com وwww.AriaHelp.com و www.AriaHelp.com
حرفه ای گری کلمه ای هست که خیلی ها آن را بغل کرده اند ولی صادقانه باید گفت که کمتر کسی آن را از خودش نشان می دهد. این یک کلمه ی با ریشه ی لاتین و به معنای "از قبل تصمیم گرفتن و عزم کردن" می باشد. حالا سوال اینجاست این آدم هایی که خود را "حرفه ای های واقعی از قبل عهد بسته" می دانند چه کسانی هستند؟ شاید جواب در خود کلمه ی حرفه ای (Professional) باشد.
P - Positively proactive (پیشروی مثبت): حرفه ای ها به جای رفتار منفی و منفعلانه, رفتار مثبت پیشروانه دارند.
R – Respect (حیثیت): با رعایت اصول اخلاقی و ارزش حیثیت و احترام, حرفه ای ها با یا بدون سازمانشان شناخته شده و مورد تایید هستند.
O - Opportunities to help others (فرصت هایی برای کمک به دیگران): کسانی که عزم چیزی را می کنند مسئولیت دارند تا به دیگران چه در رشد دادن مهارت های خود مدیریتی و یا چه در دادن مشورت های حرفه ای کمک کنند.
F - Follow up (پیگیری): هیچکس دوست ندارد که منتظر تماس ها و ایمیل های بی برگشت باشد. حرفه ای ها این عادت را ایجاد می کنند که همه چیز را پیگیری کنند و وقتی این رفتار را نشان نمی دهند مسئولیت آن را نیز بپذیرند.
E – Empathy (همدلی): حرفه ای ها می دانند که چطور همدلی کنند. این مشخصه یکی از علامت های هوش احساسی بالا و پیش بینی کننده موفقیت رهبری است.
S – Self confident (خود اتکایی): وقتی اشخاص متکی به خود هستند لزومی ندارد که دیگران را با هزینه خودشان پایین نگه دارند. این افراد حس قوی اعتماد به نفس متعادل و آگاهی از نقش را دارند.
S – Sustainable (تحمل کننده): حرفه ای ها واقعا تحمل بالایی دارند و می توانند در زمان های سختی به سوی جلو ادامه دهند. اصول اخلاقی و باورهایشان آنها را متمرکز نگه می دارد.
I – Integrity (راستی و درستی): ارزش های شما را به عمل می آورد. انجام دادن کار درست وقتی کسی شما را نمی بیند, دستاورد یا مزیت شخصی ندارد و حتی پذیرش هزینه ی بالقوه شخصی.
O - Optimize all interactions (بهینه سازی همه ی تعامل ها): بسیار مهم است چون حرفه ای ها ارزش افراد را نادیده نمی گیرند. آنها نگاه می کنند تا ببینند که چگونه یک تعامل می تواند برای کسی حتی قبل از خودشان مزیتی داشته باشد.
N – Nimble (زرنگ و چابک): منعطف بودن و پذیرش تغییر به این افراد اجازه می دهد تا سریع حرکت کنند و در مقابل فرصت هایی که روزانه به آنها برخورد می کنند چابک تر باشند.
A – Awareness (آگاهی): داشتن سطح بالایی از آگاهی نسبت به خود, فضای بازار, جامعه و حتی جهان به این افراد کمک می کند تا پیوسته در بالای همه چیز باقی بمانند.
L – Leadership (رهبری): آخرین ولی نه بی اهمیت ترین. حرفه ای ها مهارت های رهبری و حتی مهم تر مهارت خود-رهبری چشمگیری را از خود نشان می دهند. چون اگر نتوانید خودتان را هدایت کنید, نمی توانید دیگران را هدایت کنید.
ترجمه: مرتضی صمدیان مقدم
منبع: سایت www.MBWA.blogfa.com
رویاهای خود را به صورت اهدافی مشخص و روشن روی کاغذ بیاورید. شاید بزرگترین کشف در تاریخ بشر این باشد...
حس هدفمندی را در خود پرورش دهید:
رویاهای خود را به صورت اهدافی مشخص و روشن روی کاغذ بیاورید. شاید بزرگترین کشف در تاریخ بشر این باشد:« شما همان می شوید که اغلب به آن فکر می کنید.» دو عاملی که بیش از هر چیز دیگر بر زندگی شما تاثیر می گذارد یکی این است که اغلب اوقات به چه چیز فکر می کنید و دوم اینکه چگونه به آن فکر می کنید. افراد موفق بیشتر اوقات به اهدافشان فکر می کنند، در نتیجه، مدام به اهدافشان نزدیکتر شده و اهداف نیز مرتبا به آنها نزدیک تر می شوند. هر آنچه بیشتر اوقات به آن فکر کنید در زندگی تان رشد می کند. اگر در مورد اهدافتان فکر ، صحبت و تجسم کنید ، موفقیت شما بسیار بیشتر از کسی خواهد بود که اغلب در مورد نگرانی ها و مشکلات فکر و صحبت می کند.
در اینجا یک فرمول ساده ی هفت مرحله ای برای هدف گذاری و نحوی دست یابی به آن ذکر می شود که می توانید برای میلیونر شدن از آن استفاده کنید.
1-دقیقا مشخص کنید در هر حوزه از زندگی به خصوص در مورد وضعیت مالی تان چه می خواهید؟ اغلب مردم هرگز چنین کاری نمی کنند.
2-خواسته های خود را به صورت اهدافی مشخص و روشن یادداشت کنید. با انجام این کار، واقعه ی شگفت انگیزی بین مغز و دست شما اتفاق می افتد.
3-برای دست یابی به هر یک از اهداف ، زمان خاصی را معین کنید. اگر هدفی بزرگ باشد، انرا به اهداف کوچکتر تقسیم کنید و برای انجام هر یک مهلتی تعیین کنید.
4-لیستی از کلیه ی اقداماتی که برای دست یابی به هدفتان ضروری است تهیه کنید و ایده های جدیدی را که به فکرتان خطور می کند مرتبا به لیست اضافه کنید تا تکمیل شود.
5-لیست تکمیل شده را بر حسب درجه اهمیت، اولویت بندی کنید تا برنامه های کارتان به دست آید.
6-براساس این برنامه بلافاصله کار را شروع کنید. تعداد اهداف و برنامه های بزرگی که به علت تنبلی و تاخیر هرگز به ثمر نمی رسند حیرت انگیز است.
7-از همه مهمتر اینکه هر روز کاری کنید که شما را حداقل یک گام به مهمترین هدفتان نزدیکتر کند. در هر کاری که مصمم به انجام آن باشید تعهد به عمل روزانه موفقیت های درخشان به بار می آورد.
قانون جذب
قانون جذب قانونی انتزاعی است و به طور خلاصه بیان میکند که هر آنچه در ذهن انسان تصور شود اعم از خوب یا بد، زشت یا زیبا و ... در دنیای واقعی نمود خواهد یافت. سرعت و شدت به واقعیت پیوستن این تصویر ذهنی به شدت تمرکز روی آن موضوع و وضوح تصویر آن در ذهن بستگی دارد.
قانون جذب می گوید هر چه فکر کنی همان میشود.
ایستادگی نکنید
با هرچه مقابله کنید، ایستادگی می کند.
به ضمیر ناخود آگاهتان دروغ بگویید.
ضمیر ناخود آگاه شما به طور شگفت انگیزی فرق بین خیال و واقعیت و راست و دروغ را نمی فهمد.
پول به آسانی در اختیار شماست...
اندیشه های خود را نسبت به ثروت و پول عوض کنید ==> (ای به قربانت تراول های من...) (فکر این که پول کافی برای همه وجود ندارد را با زباله هایتان به سطل آشغال بیاندازید.)
اعلام آرزو ها...
در یک هفته 100 آرزوی خود را لیست کنید و هفته ای یک بار آن ها را مرور کنید. با این کار به کائنات فرمان می دهید که چیزهایی را که می خواهید برای شما فراهم کند
طرز تهیه آرزو ...
برای آرزوهایتان زمان دقیق تعیین کنید و آنها را روی کاغذ بیاورید.توجه داشته باشید که آرزوهای شما نباید دست نیافتنی و غیر ممکن باشد، مثلا نباید آرزو کنید که دوستتان تبدیل به خرس یا جامدادی شود! آرزوهای شما باید واضح، روشن و ممکن باشد. همچنین آرزوها نباید به کسی آسیب برساند.
نوشتن آرزوها مراحلی داره که در زیر تعدادی از اونها رو ذکر می کنم،حتما به این نکات توجه کنید تا انشاا... به هدفتون برسید:
1.هدف و آرزو باید با باورهای شما هماهنگی داشته باشد. (برای تغییر باورها می تونید از تکرار استفاده کنید... با 21 روز تمرین و تکرار، هر چیزی ملکه ی ذهن انسان می شه.)
2.اهداف را باید با زمان حال بنویسید. (مثلا: من ماهیانه 1000،000 تومان حقوق دارم.)
3.باید دقیقا مشخص کنید که در چه تاریخی باید به آرزوی خود برسید. (مثلا: من در تاریخ: 1387/02/07 یه شغل پردرآمد دارم و یا در تاریخ 1387/07/19 من با دختر مورد علاقه ام، با فلان مشخصات ازدواج کردم.)
4.وقتی آرزوهاتون رو می نویسید باید تا می تونید از آرزوهاتون ذوق کنید. احساسات ما در رسیدن به آرزوهامون تاثیر مستقیم دارند.
این چک لیست برای کمک به صاحبان کسب و کار طراحی شده تا ببینند مشتریانشان چه محصولات و خدماتی را میخرند و چگونه میتوانند محصولات و خدمات خود را به بهترین شکل توسعه دهند تا به کسب و کاری موفقیتآمیز دست یابند.
اگر کسب و کارهای کوچک میخواهند ضمن حفظ بقایشان ،در مسیر موفقیت نیز گام بردارند، تدوین ابعاد کلیدی بازاریابی، الزامی است. بسیاری از مالکان کسب و کارهای کوچک بر این باورند که اگر نتوانند مانند کوکاکولا1 یا نایک2 باشند، این بدان معنا است که در کل فرآیند بازاریابی شکست خواهند خورد. در واقع، طبقهبندیهای مختلفی وجود دارند که میتوانند به کسب و کار کوچک شما کمک کنند.
تعریف
بازاریابی موفق تضمین می کند که شما بتوانید محصولات و کالاهای مناسب را به قیمت مناسب، برای افراد مناسب، در زمان مناسب و در مکان مناسب تولید کنید.
بازاریابی چیزی فراتر از شناسایی و رفع توأم با سودآوری نیازهای مشتریان نیست. با مطالعه نگرشها و نیازهای انواع مختلف مشتریان، شما میتوانید ببینید مشتریان فعلی یا آتی چه تقاضاها و نیازهایی دارند؛ بدین ترتیب، کسب و کار شما میتواند آن نیازها را به شکلی مقرون به صرفه و سودآور، مرتفع کند.
توسعه (که معمولاً منظور از آن، توسعه فروش است)، بخشی از بازاریابی است که بر اساس آن شما تبلیغ میکنید، محصولات و خدمات خود را به عموم معرفی می کنید و افراد را ترغیب میکنید تا آنها را بخرند. توسعه بازاریابی و فروش دو موضوع متفاوت هستند: فروش آخرین مرحله در پروسه بازاریابی است.
برای کسب و کارهای کوچک، بازاریابی در گستردهترین شکل خود، موضوعی پر هزینه و زمانبر محسوب میشود. بازاریابی نامناسب، باعث میشود که شما افرادی نامناسب را هدف قرار دهید و پیامهایی نامناسب را درباره شرکت و محصولات و خدمات خود متبادر کنید.
چکلیست اقدام
کسب و کار خود را در بطن تجزیه و تحلیل نقاط ضعف، نقاط قوت، فرصتها و تهدیدها قرار دهید
این تجزیه و تحلیل شما را وادار میکند تا نقاط ضعف و قوت داخلی و فرصتها و تهدیدهای بیرونی کسب و کارتان را بشناسید. عوامل این تجزیه و تحلیل در قبال کسب و کار شما بدین صورت هستند:
نقاط قوت
این نقاط عبارتند از:
وضعیت منحصر به فرد فروش که محصولات و خدمات شما را از رقبایتان متمایز میسازد.
سطوح بالاتر مهارتها که حاشیه امنتری را برای شما نسبت به رقبایتان ایجاد میکند.
آگاهی شما از بازار و فرصتهای بالقوه.
یک چارچوب مدون کسب و کار که اعتبار شما و محصولاتتان را تضمین میکند.
کنترل اثربخش هزینهها و قیمتگذاری به شدت رقابتی.
پرسنل آموزش دیده.
نقاط ضعف
این موارد عبارتند از:
سرمایه در گردش ناکافی.
مهارتهای ضعیف مدیریتی.
پرسنل نه چندان آموزش دیده.
فضای ناکافی برای توسعه و رفع تقاضا.
توسعه نیافتن محصولات برای رفع تقاضای مشتریان.
بازاریابی و توسعه ناکارآمد.
امکانات و تجهیزات کهنه.
فرصتها
مانند:
تغییر سلایق مشتریان که شما فرصت خیلی خوبی برای بکار بردن آنها در طیف محصولات و خدمات خود دارید.
اعمال قوانینی که نیاز به محصولات و خدمات شما را افزایش میدهند.
ورود یک شرکت بزرگ به منطقه شما که محصولات و خدمات مورد علاقه شما را عرضه میکند.
تعطیلی یک کسب و کار رقیب.
تهدیدها
همانند:
رقابت بر سر قیمتها که معمولاً در قالب قیمتهای پایینتر یا تخفیف ارایه شده توسط رقبا است.
قیمتهای بالاتر مواد خام یا مواد تمام شده یا خدماتی که شما میخرید.
قوانینی که تعهدات یا محدودیتهای جدیدی را بر شما وضع میکنند.
عملکرد ضعیف اقتصاد ملی که در قالب نرخ بهره یا بیمیلی مشتریان به خرید کردن نمود پیدا میکند.
احتمالاً تأثیر این تهدیدها بر شرکتهای کوچک، سریعتر و شدیدتر از شرکتهای بزرگ است زیرا شرکتهای بزرگ، منابع و فرصتهای بیشتری برای تنوعسازی دارند. ببینید آیا میتوانید نقاط ضعف را به نقاط قوت و تهدیدها را به فرصتها تبدیل کنید یا خیر.
محصولات، خدمات و بازار خود را تحلیل کنید
چقدر به عرضهکنندگان و کسب و کارهای مرتبط وابسته هستید؟
آیا عرضهکنندگان میتوانند بر نحوه انجام کسب و کار شما تأثیر بگذارند؟
آیا خدمات و محصولات شما در یک بخش در حال توسعه عرضه میشوند؟
آیا احتمال دارد که تقاضای مشتریان شما افزایش یا کاهش پیدا کنند یا این که ثابت باقی بمانند؟
ماهیت رقابت شما چیست – رقبای شما چه محصولات و خدماتی را عرضه میکنند؟
محصولات و خدمات شما، دارای چه شباهتها یا تفاوتهایی با محصولات و خدمات رقبایتان هستند؟
آیا میتوانید از طریق توسعه فعالیت های خود، تقاضای بیشتری را برای محصولات و خدمات خود ایجاد کنید؟
به دیگر عوامل نیز توجه کنید
شما باید موارد زیر را به دقت مد نظر قرار دهید:
حوزه جغرافیایی فعالیت شما – هر چه از محل استقرار خود دور شوید، هزینه حمل افزایش و سود احتمالی شما کاهش مییابد.
ترکیب محصولی که عرضه میکنید و تأثیر آن بر سودآوری شما – درصد بالاتر فروش همراه با حاشیه سود پایین یا حتی منفی، میتواند به معنای یک فاجعه برای شما باشد.
بازارهای هدف شما چه فردی و چه جمعی. مشتریان خواهان کالاها و خدماتی ارزان قیمت هستند؛ البته در برخی موارد، ارزان بودن به معنای پایین بودن کیفیت است. شما نمیتوانید همه را راضی نگاه دارید بلکه در این زمینه تصمیمگیری کنید که قصد دارید چه گروهی از مشتریان را راضی کنید.
محصولات و خدماتی که عرضه میکنید – تصمیم شما به انتخاب مشتریانتان بستگی دارد. ضروری است که نظارت دقیقی بر خط تولید خود داشته باشید. هر محصولی دارای یک چرخه حیات طبیعی است که در پایان آن، فروش و درآمد کاهش مییابند.
محصول خود را بشناسید
در مورد مهارتهای تخصصی، دانش و ظرفیت خود فکر کنید. ببینید برای توسعه محصولاتتان، میتوانید چه کارهایی انجام دهید. آیا میتوانید یک محصول برتر را با قیمتی یکسان یا اندکی بالاتر عرضه کنید؟ آیا میتوانید محصولات مرتبط را توسعه دهید؟
قیمت مناسبی را برای محصولات خود در نظر بگیرید
شما نمیخواهید به عنوان ارایهکننده بالاترین یا پایینترین قیمت در بازار شناخته شوید. مطمئناً شما به دنبال این هستید که هزینههایتان را جبران کرده و به سودی منطقی دست یابید. لذا این موارد را در نظر بگیرید:
شباهت قیمتهای رقبا با قیمت محصولات یا خدمات شما؛
احتمال ارایه قیمتهای متفاوت به مشتریان برگزیده؛
هزینههای انفرادی – شامل هزینههای سر به سر – برای هر یک از محصولات یا خدمات شما؛
توسعه فعالانه محصولات و خدماتی که ضرر کمتری به دنبال دارند؛
برداشت مشتریان از ارزش محصولات یا خدمات شما. آیا مشتریان شما حاضر هستند قیمت بالاتری بابت محصولات و خدمات شما به این دلیل که به بهترین شکل ممکن، نیازهای آنها را رفع میکنند، بپردازند.
مکان اصلی خود را مشخص کنید
مکان شما چقدر در بازاریابی و ارتقای محصولات شما نقش دارد؟ آیا دسترسی و ملموس بودن، مهم هستند؟
آیا مشتریان شما به سراغ شما میآیند یا شما باید به سراغ آنها بروید؟ آیا باید به لحاظ فیزیکی نزدیک به مشتریانتان باشید؟ آیا به یک فروشگاه نیاز دارید؟
آیا معمولاً مشتریانتان با شما تماس میگیرند – رو در رو، تلفنی یا از طریق دورنگار، اینترنت و پست الکترونیک؟
آیا حمل و نقل عمومی یا شبکه بزرگراهی، برای کسب و کار شما مهم هستند؟ آیا باید نزدیک به یک فرودگاه باشید؟
آیا میتوانید به شکلی اثربخش از داخل منزل خود کار کنید؟
در مورد بازار خود تحقیق کنید
حتیالمقدور، باید از فعالیتهای رقبایتان مطلع باشید. منابع مفید اطلاعاتی عبارتند از آمار دولتی، فهرست راهنمای اتحادیهها، روزنامهها، مجلات بازرگانی و تماسهای فردی. اکر کسب و کار شما در سطح بومی و محلی فعالیت میکند، میتوانید به سراغ اطاقهای بازرگانی محل خود بروید.
بازاریابی کرده و نتایج به دست آمده را در دست بررسی و نظارت قرار دهید
نتیجه تحقیق شما، باعث میشود که شما یک بازاریابی جامع به عمل آورید . این امر دربرگیرنده تبلیغات، گزارشهای مطبوعاتی، ایجاد وبسایت یا ارسال تبلیغات به صورت پست مستقیم است.
هر کاری را که به عمل می آورید ، باید منتظر واکنش مشتریان باشید و در عین حال باید همه چیز را در دست نظارت و بررسی داشته باشید تا بتوانید دفعه بعد، بهتر هدفگیری کنید.
برای بازاریابی کسب و کارهای کوچک
بایدها:
تصمیمات خود را بر مبنای اطلاعاتی صحیح در مورد هزینهها اتخاذ کنید.
نگاهی دقیق به ترکیب محصولات خود داشته باشید.
نبایدها:
همه چیز را رها نکنید تا فقط بر سر قیمتها رقابت کنید.
جز در چارچوب یک استراتژی برنامهریزی شده، تصمیمگیری نکنید.
فکر نکنید چون سود نیازمند فروش است، پس فروش معادل سود است.
پرسشهای مهم
چرا هر کسی باید همان محصولی را بخرد که شما ارایه میکنید؟
آیا مطمئن هستید که به درستی رقبایتان را شناسایی کردهاید؟
شما چه تفاوتهایی با رقبای خود دارید؟
فکر میکنید عموم مردم چه تصوری از شما و کسب و کارتان دارند؟
برای اطلاعات بیشتر
کتب:
«بازاریابی کلان: رازهای سودآوری کلان از کسب و کاری کوچک»، جی کونراد لوینسون3، 1998
«بازاریابی خدمات شما: یک راهنمای گام به گام برای کسب و کارهای کوچک و متخصصان این عرصه»، آنتونی پوتمن4، 1990
وبسایتها:
www.marketingpower.com: انجمن بازاریابی آمریکا
www.marketing.org: انجمن بازاریابی کسب و کار
www.sba.org: انجمن کسب و کارهای کوچک
www.businessurvival.com: مرکز حیات کسب و کارهای کوچک
«اگر شرکتهای کوچک از افراد مناسب بهره بگیرند، میتوانند شرکتهایی که ده برابر از آنها بزرگتر هستند را شکست دهند.» جان نایسبیت5
«آیا شرکت شما آنقدر کوچک است که مجبورید همه کارها را خودتان انجام دهید؟ منتظر بمانید تا آنقدر بزرگ شوید که دیگر نتوانید چنین کنید. این بدترین کاری است که میتوانید انجام دهید.» مایکل بلومبرگ
یکی از نکاتی که کارآفرین ها باید جداً مورد توجه قرار دهند این است که هر ایده تجاری ظاهراً جذاب لزوماً به کسب و کاری موفق و پایا تبدیل نخواهد شد. به همین دلیل لازم است قبل از اقدام برای تاسیس یک شرکت با سرمایه ای که به زحمت جمع کرده اید پرسش های زیر را از خود بپرسید و دقت کنید پاسخی واقع بینانه به آن ها بدهید. گاه اشتیاق به کار مستقل اقتصادی افراد را نسبت به ضروریات اولیه یک کسب و کار سودده غافل می کند. در مقاله حاضر به شش پرسشی که در همین زمینه مطرح است اشاره می شود:
1- آیا ایده تجاری شما واقعاً یک ارزش را به مشتری ارائه می کند؟ این پرسش را از ابتدا تا آخرین روزی که قصد دارید به کسب و کار مستقل ادامه دهید باید از خود بپرسید. ایده های بزرگ تنها هنگامی به ایده های موفق تجاری تبدیل می شوند که بتوانید مشتری را به خرید کالا یا خدمتتان با قیمتی بالاتر از هزینه ای که داشته اند متقاعد کنید. صرفاً به این دلیل که شما فکر می کنید ایده ای جذاب دارید به این معنا نیست که دیگران نیز چنین تصوری دارند و حاضرند محصولات و کالاهای شما را خریداری کنند. آنچه شما عرضه می کنید باید نیازی واقعی و مبرم را از مشتری ها برطرف کند. گاه مشتری حاضر به خرید هست اما تمایلی ندارد قیمتی را بپردازد که برای تامین هزینه های شما کافی است. برای روشن شدن موضوع برای خودتان حتماً لازم نیست یک برنامه تجاری 100 صفحه ای تدوین کرده باشید. باید بتوانید در چند جمله علت نیاز مشتری ها به کالا یا خدمات را توضیح دهید. اگر شما نتوانید ثابت کنید ایده ای که دارید واقعاً ارزش آفرین است، مشتری ها هم نخواهند توانست.نکته دیگر این که درباره نو بودن ایده تجاری خود اغراق نکنید. توبی استوارت استاد مدیریت کارآفرینی دانشکده تجاری هاروارد معتقد است اگر شما به این ایده دست یافته اید این احتمال وجود دارد که فرد دیگری هم به آن رسیده باشد.
3- آیا قادرید هزینه های توسعه کسب و کار را تامین کنید؟ قبل از آن که بتوانید بر بازار سلطه پیدا کرده و سهم خود را در آن به حداکثر 25 تا 40درصدی برسانید باید قادر باشید هزینه های توسعه کسب و کار خود را تامین کنید. اکثر شرکت ها و کسب و کارهایی که کوچک می مانند و در نهایت از دور خارج می شوند در تامین سرمایه ضروری برای توسعه ناتوان بوده اند. چارلز هالووی مدیر مرکز مطالعات کار آفرینی دانشکده تجاری دانشگاه استنفورد می گوید: «اگر نمی توانید سرمایه گذاران را به سرمایه گذاری در کسب و کار خود متقاعد کنید، در سودده بودن ایده تجاری تان تردید کنید.» ایده های خوب تجاری باید توسعه پیدا کرده و بزرگتر شوند زیرا اگر این طور نباشد دیگران با استفاده از آن کسب و کاری راه می اندازند و سهم شما را از بازار کم می کنند. بزرگتر شدن از ضروریات حفظ سوددهی شرکت است.
4- آیا با هزینه ای مناسب قادرید به بازار هدف دسترسی پیدا کنید؟ حتی اگر کالا یا خدمتی جذاب و تامین کننده نیاز واقعی مشتری ها را تولید می کنید، سرمایه کافی در اختیار دارید و به طور بالقوه تعداد بسیار زیادی مشتری دارید، اگر نتوانید به شیوه ای مناسب و هزینه نسبتاً پایین به این مشترک ها دسترسی پیدا کنید، موفق نخواهید بود. تبلیغات ابزار اصلی این دسترسی است اما حضور در رسانه ها و تبلیغ به سرمایه نقد نیاز دارد. هزینه تبلیغات خود را باید طوری تعیین کنید که همواره در رسانه های اصلی حضور داشته باشید. منظور از رسانه های اصلی، رسانه هایی است که مشتری های بالقوه شما، آن ها را می بینند.
5- آیا می توانید مزیت رقابتی خود را حفظ کنید؟ تردیدی وجود ندارد که ایده های جذاب رقبا را به سوی خود جذب می کند. این به آن معناست که اگر با ایده ای خلاق و جذاب کسب و کاری را آغاز کرده اید، نباید انتظار داشته باشید که در بلندمدت و حتی میان مدت تنها بازیگر در این صحنه باقی بمانید. دیگر افراد نیز با شناسایی این ایده از آن برای حضور در بازار استفاده خواهند کرد. در این جا راز تداوم فعالیت سودده داشتن مزیت نسبت به رقبا و حفظ این مزیت است. اولین بودن در یک بازار سود کوتاه مدت شما را تضمین می کند (البته اگر به چهار پرسش پیش پاسخ مثبت داده باشید) اما باقی ماندن آن هم به شکل سودده مستلزم داشتن و حفظ مزیت رقابتی است. از خود بپرسید مزیت شما نسبت به رقبا در این بازار چیست؟ اگر پاسخ شما تکنولوژی است آیا می توانید امتیاز آن را به نام خود ثبت کنید؟ اگر کالایی خاص است، آیا می توانید نام تجاری آن را در انحصار خود در آورید؟ به یاد داشته باشید که با از دست دادن مزیت رقابتی خود در بهترین حالت باید به سودی اندک راضی باشید.
6- چه میزان می توانید انرژی صرف رونق کسب و کار خود کنید؟ درست همان طور که ممکن است سرمایه آغاز کسب و کار را دست کم گرفته باشید این امکان نیز وجود دارد که دقیقاً ندانید چه میزان باید در راه ادامه فعالیت شرکت تلاش کنید. یک توصیه دوستانه: «کار آفرینی کاری دشوار و انرژی بر است. اگر آمادگی اختصاص وقت و انرژی را به آن ندارید، دست نگه دارید.»
سلام دوستان عزیز!
امیدواریم مقاله های این وبلاگ خصوصا" مقالات قسمت کارآفرینی را با دقت مطالعه کرده باشید و این قسمت برای شما مفید واقع شده باشد. در ادامه ی مقالات قسمت کارآفرینی مقالاتی در حوزه ی مدیریت و بازاریابی خواهیم آورد که امیدواریم مورد توجه شما قرار گیرد ...
|