علم در زندگی من

هر روز یک مقاله ی علمی زیبا!

علم در زندگی من

هر روز یک مقاله ی علمی زیبا!

مطالعه موفق با تمرکز (زمان و حالات مناسب مطالعه متمرکز)

نقش زمان

پیش از این توضیح دادیم که آرامش، خواب و استراحت کافی به خصوص در شب، چقدر در پرورش تواناییهای ذهنی و تمرکز حواس و حافظه شما مؤثر است.

در هیچ شرایطی، نیمه شب مطالعه نکنید. با این توجیهات که: “من به مطالعه شبانه عادت دارم”، “سکوت منزل شب هنگام بیشتر است” و . . . خود را متقاعد نکنید که شب مطالعه کنید. چرا که شارژ عصبی و مغناطیسی بدن، شب هنگام انجام می گیرد و شما با بی خوابی در شب، خود را از این شارژ عصبی مغز محروم می کنید. بنابراین: هرچقدر هم که به مطالعه نیمه شب عادت دارید، از این پس دیگر نیمه های شب مطالعه نکنید. خودتان را عادت دهید که روز یا اول شب مطالعه کنید.

ضمن آن که توجه داشته باشید در هنگام خواب یا استراحت عمیق شب آن که را که در طول روز خوانده اید، پردازش ذهنی می شود و در مغز، عمل جایگزینی صورت می گیرد.

شما به هیچ وجه در هنگام خواب، وقت تلف نمی کنید بلکه ذهن شما ناخودآگاه به تثبیت آموخته های روز می پردازد.

همین طور مطالعه بلافاصله بعد از غذا خوردن، خود باعث عدم تمرکز می شود. مغز شما برای فعالیتهای ذهنی بیش از همه به اکسیژن نیاز دارد و این اکسیژن را از خون می گیرد و جریان خون شما پس از غذا خوردن تا حدود یک ساعت و نیم بیشتر متوجه اندامهای گوارشی است تا مغز. به همین علت است که شما پس از غذا خوردن بیشتر تمایل دارید که استراحت کنید تا این که فعالیتهای فکری انجام دهید. دست کم تا یک ساعت بعد از صرف غذا از مطالعه کردن اجتناب کنید.

مسأله مهم دیگر در زمان مطالعه، مطالعه مرتب در زمانهای خاص است. ضمن آن که شما از فرصتهای خود برای مطالعه بیشترین استفاده را می کنید، خودتان را به مطالعه در ساعتهای خاص هم شرطی کنید.

مثلاً صبحها به محض بیدار شدن، بعدازظهرها در ساعتی مشخص و یا ساعات اولیه شب. زمان خاصی را برای مطالعه در نظر بگیرید. ذهن شما می تواند پس از مطالعه مدام در یک ساعت خاص از شبانه روز بعد از مدتی خود به خود در آن ساعت ویژه، جذب و فراگیری پیدا کند.

پس توصیه زمانی ما به شما:

۱. در فاصله زمانی ساعت ۱۱:۳۰ شب تا ۵ صبح مطلقاً مطالعه نکنید و حتماً در این ساعات بخوابید.
۲. تا دست کم یک ساعت پس از صرف غذا مطالعه نکنید.

۳. خود را به مطالعه در زمانهای خاص و مناسب شرطی کنید.

نقش حالتها در تمرکز حواس

برای هر رفتاری از لحاظ ذهنی و جسمی باید حالتهای خاص داشته باشید که با رفتارتان هماهنگ باشد. روان شناسی حالتها و رفتارها این موضوع را به تفصیل شرح می دهد.

اگر می خواهید بجنگید، ابتدا باید حالت جنگیدن را به خود بگیرید. اگر می خواهید شاد باشید، ابتدا باید حالت شاد بودن را به خود بگیرید. اگر می خواهید انسانی مصمم و با اعتماد به نفس باشید، باید حالتهای اعتماد به نفس را در خود ایجاد کنید. حالتها و رفتارها از همدیگر به وجود می آیند. یعنی همان طور که وقتی شما شاد باشید ناخودآگاه حالتهای شاد بودن در شما پدیدار می شود، اگر هم حالتهای شادی را در خود ایجاد کنید یعنی به خودتان بگویید، ناخودآگاه احساس شادمانی به شما دست خواهد داد. برای مطالعه نیز شما باید حالت جذب و یادگیری داشته باشید. با حالت خمیده و خواب آلوده انتظار تمرکز و دقت فراوان از خود نداشته باشید. در وضعیتهایی که برای مطالعه کردن مناسب نیست تمرکز حواس پیدا کردن دشوار و انتظار آن کاملاً غیر معقول است.

هنگام هیجانهای عصبی، ترس، خشم، اضطراب و کینه و ناراحتی نمی توان انتظار داشت که تمرکز بالایی داشته باشیم. چون در این حالتها ذهن ما پیشاپیش متوجه و متمرکز برآن مسأله است که این هیجانها را در ما ایجاد کرده است. همین طور در حالت شور و شوق و اشتیاق فراوان هم نمی توانید تمرکز حواس داشته باشید و علت همان است. بچه هایی که زنگ تفریح در حیاط مدرسه به بازیهای مهیج می پردازند و با همان شور و هیجان به کلاس درس می آیند، گاهی تا نیم ساعت بعد از حضور در کلاس به حالت مناسب خود برای فراگیری دست نمی یابند و در این مدت توجه و تمرکزشان هنوز به هیجان حیاط مدرسه معطوف است.

در حالت خستگی و بی خوابی هم نمی توانید تمرکز حواس داشته باشید. این حالتها همه با حالت تمرکز حواس برای مطالعه، منافات دارند. بنابراین شما باید ابتدا مسایل خود را تا حدی حل کنید، استراحت کنید، آرام شوید و پس از ایجاد حالت یادگیری، مطالعه را شروع کنید.

انتظار بیجا از خود نداشته باشید. مسلم است که با حالتهای منفی مانند خستگی، گرسنگی، بی خوابی و هیجان فراوان نمی توانید تمرکزی عالی داشته باشید و این عدم تمرکز کاملاً طبیعی است.

بعضیها پس از یک ورزش سنگین، با همان خستگی و بدن عرق کرده، شروع می کنند به کتاب خواندن و مطالعه و انتظار دارند که با این هیجان تمرکز حواس هم داشته باشند و چون چنین چیزی امکان پذیر نیست، می گویند: حافظه ام ضعیف است. حواسم پرت است و . . .

باز هم تأکید می کنیم ابتدا وضعیت جسمی و روحی خود را متعادل کنید و سپس شروع به مطالعه کنید.

اولویت بالاتر، مانع تمرکز

گفتیم عوامل حواس پرتی خود را که در هنگام مطالعه به ذهنتان خطور می کنند در جایی یادداشت کنید که بلافاصله پس از مطالعه به آنها بپردازید. اما گاهی اوقات یک موضوع مهم، ضروری و بسیار “دراولویت” به ذهنتان خطور می کند که حتی با نوشتن آن وسواس ذهنی کاهش پیدا نمی کند. در چنین مواردی، ما توصیه می کنیم به جای آن که کاهش پیدا نمی کند. در چنین مواردی، ما توصیه می کنیم به جای آن که تقلا کنید که با همان وضعیت بد درس بخوانید، به انجام همان کار با اولویت بالا بپردازید. چون مطالعه با آن وضعیت بد، هم اضطراب شما را به دنبال دارد و هم بازده فکری شما را کاهش می دهد.

اضطراب

یکی از عمده ترین مسائلی که باعث اضطراب می شود، انباشته کردن دروس در شب امتحان است. مسلماً وقتی شما در طول سال تحصیلی مطالعه نمی کنید و همه را برای شب امتحان انبار می کنید، با یک ضرب الاجل و فشار عصبی و اضطرابی مواجه می شوید که بیش از هر عامل دیگری، میزان تمرکز فکری و یادگیری شما را کاهش می دهد.

متخصصان مطالعه و یادگیری به شدت اعتقاد دارند که مهمترین عامل تخریب حافظه و عدم دستیابی به یک تمرکز عالی، اضطراب است. برنامه ریزی درسی، مطالعه در طول سال تحصیلی و استفاده بهتر از زمان و البته آسودگی شب امتحان از تمام اضطرابهای کاذب جلوگیری می کند.

تصویر ذهنی مثبت

اضطراب، بسیاری از اوقات هم از تصور نگران کننده شخص درباره خودش نشأت می گیرد. یعنی با این که شما درس خود را می خوانید و اهل مطالعه هستید، مدام تصور نگران کننده ای از خودتان در ذهن دارید که بازده فعالیت ذهنی شما را کاهش می دهد و به حافظه و تمرکز شما لطمه وارد می کند.

بهترین و آسان ترین شیوه برای مقابله با این اضطراب کاذب انجام تمرینات تلقین تجسمی است که بی جهت ساده گرفته می شود. صبحها پس از بیدار شدن، ظهرها پس از یک آرامش چند دقیقه ای و قبل از صرف ناهار و به ویژه شبها قبل از خواب به آسودگی دراز بکشید، بدن را شل کنید. چند نفس عمیق بکشید و با صدای بلند یا در ذهن خود چندین بار این جملات را تکرار کنید:

“من با تمرینات عالی ام، تمرکزم روز به روز بیشتر می شود”

“من سرشار از قدرت تمرکز فوق العاده ای برخور دارم”

“من سرشار از آرامشم و در این آرامش، تمرکز جاری است”

“حافظه ام بسیار عالی است و روزبروز بهتر می شود”

“در کلیه امتحاناتم موفق هستم و هم اکنون نمرات عالی ام را می بینم”

در لحظاتی که این جملات را می گویید و چند بار تکرار می کنید، خود را در ذهن خود ببینید. خود را در جلسه امتحان ببینید که در نهایت آرامش نشسته اید. برگه امتحان در دست شماست. همه جوابها را می دانید و به همه سؤالات با آرامش کامل و شادی فراوان جواب می دهید.

این تصویر را شبها خصوصاً قبل از خواب، به وضوح در ذهن خود ببینید و از آن به شوق آیید. بعد از مدتی که تلقین و بیان عبارتهای تأکیدی بالا را صبح و ظهر و شب انجام دادید و به خصوص تصویر ذهنی مثبت خود را هر شب مجسم کردید، هم اعتماد به نفس و روحیه تان عالی می شود و هم میزان تمرکز، حافظه و یادگیری تان بهبود می یابد.

یک هشدار مهم

تمام تمرینهای گفته شده تا الآن فقط در صورتی پاسخ مثبت می دهند و از آنها نتیجه مطلوب حاصل می شود که به هیچ عنوان منفی حرف نزنید. وقتی شما درباره خودتان با عبارات منفی حرف می زنید، همه چیز را خراب می کنید. هرگز نگویید حافظه ام خراب است. اصلاً هیچ چیز نمی فهمم. تمرکزم افتضاح است و..

باز هم تأکید می کنیم که با عبارات منفی به خود تلقین منفی نکردن اهمیت بسیار بیشتری از تلقین مثبت دارد، یعنی اگر از یک طرف تلقینات مثبت را به خود القا کنید و از طرف دیگر در طول روز این حرفهای منفی را درباره خودتان بزنید، عملاً تلقینات مثبت خود را بی نتیجه و بی اثر ساخته اید. پس به هیچ عنوان حرف منفی نزنید و تمرینات تلقین مثبت را هم انجام دهید تا از تمرکز عالی برخوردار گردید.  

منبع:قLeitnerbox.i

طنز فلسفی

اثبات کنید که : P

اندیشه  - طنزی فلسفی درباره اینکه برخی از فیلسوفان معاصر - عمدتاً‌ تحلیلی - برای اثبات p به چه دستاویزی متوسل می‌شوند.

اغلب فلاسفه بزرگ در دستگاه‌های فکری‌شان استنتاجات حیرت‌آوری دارند که هر کس با خواندن آن‌ها چاره‌ای جز اعتراف به نبوغ این فلاسفه نخواهد داشت. اما در رابطه با پیش فرض‌هایی که برای این استنتاجات لازم است، بیشتر آن‌ها دست به کاری می‌زنند که به آن «تحصیل حاصل» می‌گویند. هر یک از فلاسفه برای این کار تکنیک خاص خود را دارند. در متن زیر تلاش شده تا این تکنیک‌های منحصر به فرد (البته با کمی اغراق) بازسازی شود. به سادگی می‌توان جملاتی مشابه آن‌چه در این متن به هر فیلسوف نسبت داده شده را در آثار مهم آن‌ها یافت و مهم‌تر آن‌که به وضوح می‌توان دید که طنز چه ابزار دقیق و جذابی برای نقد فلسفی است و ما تا امروز از آن غافل بوده‌ایم.

دیویدسن
بیایید خیلی جسورانه این حدس برجسته را بزنیم که : P .

والاس
دیویدسن خیلی جسورانه این حدس برجسته را زد که : P .

گرونباوم
چنان‌که پیش از این بارها و بارها در آثارم متذکر شده‌ام : P .

پاتنم
از آنجا که بعضی فلاسفه q را پذیرفته‌اند، بر این اساس بحث کرده‌اند که p ~ (چنین نیست که p). خود این‌که همه سفسطه‌های «بحث» این فلاسفه را بشماریم تمرین جالبی است (خیلی خفن است! نه؟) بنابراین: p .

راولز
خیلی عالی می‌شد اگر می‌توانستیم p را از فرض‌های بدیهی با روش قیاس منطقی اثبات کنیم. متأسفانه بنده بلد نیستم چنین قیاسی ارائه دهم، بنابراین ناچارم که محتوای بحث را به ملاحظات شهودی زیر که در اختیار داریم بسپارم [و آن ملاحظات از این قرارند که] : p

آنگر
فرض کنید که p ~ درست باشد. آنگاه از این فرض می‌توان نتیجه گرفت که فردی وجود دارد که می‌داند که q . ولی به نظر من هیچ کس به هیچ‌وجه هیچ چیز نمی‌داند. بنابراین : p .
(آنگر معتقد است که هر چقدر این بحث را با صدای بلندتر طرح کنید، به همان اندازه اثربخش‌تر و قانع‌کننده‌تر خواهد بود).

کاتز
بنده هفده مبحث طرح کرده‌ام که در همه آن‌ها ادعا شده است که p درست است. ولی بیش از چهار مبحث ندیده‌ام که در آن ها ادعا شده باشد p ~ درست است، بنابراین :p

لوئیس
بیشتر مردم p ~ را بدیهی می‌دانند و وقتی که من به آن‌ها می‌گویم که p، به اینجانب به گونه‌ای آمیخته با شک و ناباوری برّ و برّ می‌نگرند. اما این واقعیت که p ~ برای آن‌ها بدیهی است که نشد اثبات p ~. من هم که نمی‌دانم چطور می‌توان یک نگاه خیره آمیخته با شک و ناباوری را به روش منطقی ابطال کرد. بنابراین : p .

فودور
بحث من پیرامون p بر پایه سه پیش فرض استوار است:
1- q
2- r
و
3- q
عبارت p از این سه پیش فرض به صورت منطقی قابل استنتاج است. ممکن است به نظر بعضی‌ها پیش فرض سوم کمی مناقشه‌برانگیز باشد، اما بر همگان واضح و مبرهن است که اگر به جای پیش‌فرض سوم هر پیش‌فرض موجه دیگری را هم در نظر بگیریم، استنتاج منطقی دقیقاً به همین شکل پیش خواهد رفت و باز همین نتیجه به دست خواهد آمد.

سلارز
مع‌الأسف محدودیت فضا مانع از آن شد که همه زوایا و نکات مطلب را در این‌جا به دقت بررسی کنیم، اما تنها بخش‌هایی از استدلال [که اثبات می کند که p] در هر یک از مقالاتی که عنوانشان ضمیمه کتاب‌شناسی شده، آمده است.

اِرمان
راه‌حل‌هایی برای معادلات میدانی نسبیت عام وجود دارد که طبق آن‌ها فضا ـ زمان دارای ساختار چهار بعدی بطری کلین است و ماده در آن‌ها جایی ندارد. در تمام ساختارهای فضا ـ زمان از این دست عبارت p ~ کاذب است. بنابراین : p .

گودمن
زابلودووسکی (‌Zabludowski‌) با مثال‌های نقضی که طرح کرده تلویحاً گفته که قضیه من مبنی بر p غلط است. اما خود این «به اصطلاح مثال نقض»‌ها به وضوح از دل تفسیر نامطلوب قضیه p من سر بر آورده‌اند. چون من تصمیم گرفته‌ام که قضیه‌ام هیچ مثال نقضی نداشته باشد، بنابراین : p .


سول کریپکی
پیرامون طرح‌واره‌ای1  از یک اثبات برای p

بعضی از فلاسفه این بحث را طرح کرده‌اند که p ~ . اما به نظرم هیچ یک از آن‌ها بحثی قانع کننده علیه این دیدگاه شهودی که چنین نیست، طرح نکرده‌اند. بنابراین : p .

روتلی و می‌یر
اگر ( q & ~q ) [ q و نقیض q ] درست باشد آن‌گاه مدلی برای p وجود دارد. بنابراین : p .

پلانتینگا
قضیه‌ای در مدل تئوری هست که می‌گوید p → p [اگر p، آن‌گاه p]. مطمئناً احتمال آن هست که p باید درست باشد. بنابراین : p . اما قضیه‌ای در مدل تئوری هست که می‌گوید p → p [اگر p، آن گاه p]. بنابراین: p .

چیشولم p- بودگی، خودبین است. بنابراین : p .

مورگن بسر
اگر p درست نباشد چه؟ ها؟ q؟ شاید؟!

پی‌نوشت:

(1) این پیرامون ـ البته با اصرار ویراستار ـ از روی نوار پیاده شده یکی از سخنرانی‌هایم و خیلی با عجله تهیه شده است. از آن جا که حتی فرصت بازبینی اولین پیش‌نویس پیش از انتشار به من داده نشد، مسئولیت هیچ یک از کاستی‌های بحث (در نسخه چاپی) را نمی‌توانم بر عهده گیرم و تمام ارجاعات بی‌اساس و مخدوش که به دلیل تایپ معیوب سخنرانیم در نسخه چاپی وجود دارد، بر عهده ویراستار محترم است. نیز حالا که نگاه می‌کنم می‌بینم این بحث به نظرم مشکلاتی دارد که در هنگام ارائه آن از آن ها بی‌خبر بودم و البته نمی‌توانم هیچ یک از آن‌ها را در این جا مطرح کنم، اما همین‌قدر بدانید که هیچ یک از این مسائل و مشکلات به هیچ وجه به هیچ یک از نقدهایی که در آثار [منطقی] آمده است (و آن‌هایی که من در این بروشور دیده‌ام) هیچ ربطی ندارد. تمام این نقدها حاصل بد تعبیر کردن بحث من هستند. باز در همین‌جا باید اشاره کنم که ممکن است به نظر آید در تقریری که از این بحث ارائه دادم، قانون نفی مضاعف ـ که برای شهودگرایان پذیرفتنی نیست ـ را پیش‌فرض گرفته‌ام. اما می‌توان این بحث را خیلی ساده با یک صورت‌بندی جدید طوری بازنویسی کرد که از تمام این دست قواعد استنتاج بری باشد. امیدوارم که در آینده در رابطه با این موضوعات در یک تک‌نگاری مهیب توضیحات بیشتری عرضه کنم.

مترجم: علیرضا نجمی

منبع: www.epistemelinks.com

 

چگونه برای زندگی بهتر افکار مثبت داشته باشیم؟

افکار از چنان قدرتی برخوردارند که می‌توانند سازنده یا ویرانگر باشند، بنابر‌این باید به خود و فرزندانمان بیاموزیم که افکارمان را هوشمندانه کنترل کنیم تا در زندگی به موفقیت‌ها و کامیابی‌های بزرگی دست یابیم:

۱- نسبت به خودمان احساس خوبی داشته باشیم و خود را خوب، توانا و با ارزش بدانیم.

۲- لیستی از صفات مثبت خود تهیه کنیم و راه‌های تقویت آنها را بیابیم و تجربه کنیم.

۳- لیستی از افکار منفی خود در طی روز تهیه و سعی کنیم برای هر فکر منفی یک فکر مثبت معادل بیابیم تا به کمک آن بتوانیم با افکار منفی مقابله کنیم.

۴- سعی کنیم در گفتار و برخوردهای روزانه از کلمات و جملات مثبت استفاده کنیم، مثلاً در ملاقات با دیگران بجای استفاده از کلمه «خسته نباشید» که دارای بار منفی و القای حس خستگی است، بگوییم «خدا قوت»، «شاد باشید» و یا «پر انرژی باشید»

۵- افکار خود را متوجه خوبی‌ها و جنبه‌های مثبت زندگی کنیم تا به مرور مثبت‌نگر شویم.

۶- با خوش‌بینی سعی کنیم، دستوراتی به ذهن خود بدهیم که اندیشه‌های جدید مثبت شکل گیرند.

۷- هر روز صبح که از خواب بر می‌خیزیم با نگاه کردن به منظره ی یک تابلوی نقاشی زیبا و یا اسما‌ء‌الله روز خود را با نشاط و خوش‌بینی آغاز کنیم.

۸- از افراد منفی‌نگر یا موقعیت‌هایی که باعث ایجاد افکار ناخوشایند و منفی می‌شوند دوری و یا سعی کنیم کمتر با آنها برخورد داشته باشیم.

۹- به مشکلات به عنوان محکی برای ارزیابی توانایی‌های خود نگاه کنیم و هرگز نتیجه ی بدی را پیش‌بینی نکنیم، زیرا مشکلات فقط به اندازه‌ای مهم هستند که ما آنها را مهم می‌پنداریم.

۱۰- به لحظات و خاطرات زیبا و دوست داشتنی گذشته ی خود فکرکرده و سعی کنیم آنها را تکرار نماییم.

۱۱- از تردید و دودلی دوری کرده و کارها را با جدیّت دنبال کنیم.

۱۲- به ندای منفی درونی خود و تلقین‌های مخرب و نگران کننده‌ی دیگران بی‌توجه باشیم و سعی کنیم عکس آنها را انجام دهیم.

۱۳- به قدرت بی‌کران خداوند ایمان داشته باشیم و با خود تکرار کنیم که من لیاقت بهترین‌ها را دارم و با لطف خدای بزرگ به آنها خواهم رسید.

۱۴- از میان اهداف خود هدفی را انتخاب کنیم که امید بیشتری به موفقیت آن داریم و در تلاش برای تحقق آن، به فکر تأیید یا تکذیب دیگران نباشیم.

۱۵- در توصیف احوال و زندگی خود از کلمات مثبت استفاده کنیم.

۱۶- در تعریف از افراد خانواده یا دوستان از کلمات مثبت و روحیه بخش استفاده کنیم (فلانی شخص بسیار شریف و بزرگواری است.)

۱۷- از چشم و هم‌چشمی و حسادت که باعث ایجاد افکار منفی می‌شود دوری و سعی کنیم روش زندگی خود را خودمان انتخاب کنیم.

۱۸- هرگز شعار خواستن، توانستن است را فراموش نکنیم و بدانیم که در سایه ی سعی و تلاش به آنچه بخواهیم می‌رسیم.

۱۹- قدر لحظات زندگی را بدانیم و از آنها به ‌خوبی استفاده کنیم، زیرا هرگز تکرار نخواهد شد.

۲۰- برای تغییر اوضاع و شرایط نامساعد اقدام کنیم و مطمئن باشیم که می‌توانیم آنها را از بین ببریم.

۲۱- از خود انتظار بیش از حد نداشته باشیم و خود را همه فن حریف ندانیم، به عبارت دیگر از کمال گرایی مطلق که باعث اضطراب و احساس عجز و ناتوانی می‌شود خودداری کنیم.

۲۲- خود را از قید و بندهای آزاردهنده رها ساخته و ساده زندگی کنیم تا فکر و خیال آسوده‌ای داشته باشیم.

۲۳- از انزوا و گوشه‌گیری که باعث ایجاد افکار منفی می‌شود دوری کرده و اوقات خود را در جمع خانواده، فامیل و دوستان سپری کنیم.

۲۴- هر وقت احساس کردیم که افکار منفی سراغمان آمده است، وضعیت خود را تغییر دهیم و به کاری سرگرم شویم.

۲۵- ممکن است هنگام خواب در رختخواب افکار منفی به سراغمان بیاید، تا خسته نشده‌ایم به رختخواب نرویم.

۲۶- هرگز به هیچ وجه خود را بدبخت، ناتوان و درمانده احساس نکنیم.

۲۷- اعتماد به نفس خود را در هر شرایطی حفظ کنیم و هرگز به دیگران اجازه ندهیم که آن را متزلزل کنند. باید متوجه باشیم که اعتماد به نفس کلید خلق تفکر مثبت است.

۲۸- خندیدن را فراموش نکنیم. خندیدن باعث می‌شود تا افکار ناراحت کننده و منفی‌ جای خود را به افکار مثبت و شاد بدهن

اجرای راهکارهای تقویت مثبت هیچ هزینه‌ای ندارند و به سن و سال افراد نیز مربوط نمی‌شوند.

فقط باید این شعار را فراموش نکنیم:

اگر افکارمان را کنترل کنیم، زندگی‌مان متحول می‌شود

منبع: charismaco.com

درباره ی سیاه چاله ها

 

 

 اجرام فضایی دارای شعاع کم(در حدود یک دهم شعا ع زمین)و جرم بسیار زیاد می باشد (بیش از 5 برابر جرم خورشید).یکی ازخصوصیات ان ها گرانش زیاد انهاست که حتی نور را در خود جذب می کنند

 

.

سیاه چاله قابل رویت نیستند و در واقع نامرئیند زیرا ان ها همان طور که اشاره شد نور را در خود به دام می اندازند.

این برداشت که نور جذب سیاه چاله مشوند کاملا غلط است چون در نظریه نسبیت عام انشیتن گفته شده است که فضا – زمان به علت وجود انحنا پیدا می کند که در سیاه چاله حتی انحنا باعث ناپیوستگی در فضا و زمان می شود و چون نور در این فضا – زمان حرکت میکند به ناچار وارد سیاه چاله می شود .

تشکیل سیاه چاله:طبق نظریه نسبیت عام انیشتن .یک سیاه چاله زمانی تشکیل میشود که سوخت هسته ایش به اتمام برسد و پس از ان توسط نیروی گرانش فشرده شود.که این باعث بر هم زدن تعادل ستاره میشود.پس از امام سوختستاره.ستاره دیگر قادر به تحمل وزن خود نیست در نیروی گرانش حفظ کند.

اگر جرم مرکز ستاره سه برابر جرم خورشید باشد . ظرف کمتر از یک ثانیه درون نقطه تمرکز فرو میریزد در نتیجه مرکز ستاره دچار فروریختگی می شود .

فروپاشی ستاره به معنای ان نیست که سیاه چاله نابود شود . بلکه همانطور که انیشتن طبقنظریه نسبیت عام گفت ساختار فضا-زمان فروپاشی بیپایان را منتفی می کند و به جای ان یک انحنای غیر مادی .نامرئینامرئی و واقعی فضا رو بوجود می اورد.

ویژگی سیاه چاله:سیاه چاله ها مانند گرداب عمل میکنند . هر جرم با انرزی سرگردانی که به یک سیاه چاله نزدیک شود . ( درفاصلهی معینی که افق خوانده می شود) به طور مقاومت پذیری به درون گرداب ،که همان سیا چاله است کشیده میشود . نیروهای کشندی شدیدی درون سیاهچاله ها ما ده را در یک سمت می کشد و منبسط می کند و در سمت دیگر می فشرد و خرد میکند . تا این که ان ماده به کلی تجزیه و جز فضای خمیده سیاه چاله میشود

یکی دیگر از خواص سیاه چاله که از ان هم عجیب تر است ان است که زمان – مکان خصوصیات خود را در درون ستاره کاملا فرو پاشیده رد وبدل میکند . هر شی در شرایط عادی اندازه خود را نگه می دارد ولی نمی توناد از عمر فیزیکی بگریزد در درون سیاه چاله بر اشیا عمری نمی گذرد ، ولی مداوما ک.چک می شوند.

شعاع یک ساه چاله بر حسب کیلومتر برابر است با سه برابر جرم خورشیدی اجرام موجود در سیاه چاله.(جرم خورشید برابر است با یک جرم خورشید )

سیاه چاله های عظیم الجثه:دانشمندان بر این باورند که همهی کهکشانها دارای یک سیاه چاله عیم الجثه در مرکز خود می باشند . گمان میثرود جرم هر یک از این سیاه چاله ها بین یک میلیون تا یک بیلیون جرم خورشیدی باشد.

ساتره شناسان به این که این سیاه چاله ها بیلیون ها سال پیش در اثر گازهای متمرکز شده در مرکز کهکشانها تولید شده باشند مظنون می باشد.

دلایل قطعی وجود یک سیاه چاله غظیم الجثه در کهکشان راه شیری را اثبات میکند .ستاره شناسان بر این باورند که این سیاه چاله یک منبع عیم از امواج رادیویی به نام سگیتاریوس ا(sagittrius * ) می باشد .

مهم ترین دلیل برای این که ثابت نماید سیلاه چاله عظیم الجثه است ، سرعت حرکت ستاره ها به درون ان است.
منبع:www.parssky.com

پیشرفت کلیدی به سوی میکرو فضاپیماها

پراسانا چاندراسخار، گفت : " ما فرایندهایی در فضا که شدت گرما را از بین ببرند یا فضاپیما را در شدت سرما ، گرم نگهدارد ، نداریم . ممکن است این خیلی ناچیز به نظر برسد اما ، کنترل دمایی فضاپیما به طور قطع بسیار سخت است . فعلا ، هیچ راهی برای انجام آن برای فضاپیماهای خیلی کوچک وجود ندارد ."



با وجود بها 5 هزار دلارگردش یک پوند از محموله بار معلق پیرامون ، انتظار می رود میکروفضاپیما نیروی محرکه آینده توسعه ی هوافضایی باشد . با این صنایع مینیاتوری ، ناسا ، ارتش و شرکت های خصوصی قادر خواهند بود که کاوشگرها و ماهواره های بیشتر، باز کننده درها به سوی ژرفای کاربردهای جدید برای ارتباطات و دفاع ، با هزینه ی کمتر پرتاب کنند . اما قبل ازاینکه اولین میکرو فضاپیما بتواند پرتاب شود ، دانشمندان نیاز دارند سیستمهای تنظیم دمایی بزرگ به کار رفته را برای کمک به جلوگیری از سوختن سفینه های امروزی درنور خورشید فضا یا انجماد سفینه در درجه تاریکی فقدان خورشید ، کوچک کنند .



فضا یک محیط بی رحم است . خارج از محدوده ی گرم و راحت اتمسفر زمین ، هر شاتل و ماهواره ای به ستیزه با ، گرما و سرمای خیلی زیاد ، وزش نشات گرفته از ذرات بادهای خورشیدی و زبانه های متناوب خورشیدی ، قابلیت ایجاد خوردگی توسط اتم اکسیژن و دسته ی امواج فرابنفش نیاز دارد .


بالاخره ، اینجا سنگهای آسمانی بسیار ریز ؛ خرده های باقی مانده سرگردان فضایی در سرعت بالای 20 هزار مایل بر ساعت –تقریبا دهها ساعت سریعتر از هر گلوله ای در روی زمین - وجود دارند .


چاندراسخار و تیم اش باید تکنولوژی تنظیم دمایی ای بسازند که بتواند با تمام این خطرات ستیز کند و هنوز به اندازه کافی برای استفاده در میکرو فضاپیماها روشن باشد .



در فضاپیماهای بزرگتر " حائلها "ی مکانیکی - که چاندراسخار آنها را " درپوشهای عظیم پنجره "

می نامد - و حلقه های لوله های خنک سازی ، کنترل دمایی را انجام می دهند . جز معایب سنگینی و قیمت ، این تکنولوژیها برای ترکیب با میکرو یا نانو فضاپیما دشوار یا غیر ممکن هستند .



چاندراسخار به عهده گرفتن موضوع را از سال 2003 به عنوان یک شاخه از یک تکنولوژی نظامی آغاز کرده است . راه حل او طراحی شناخته شده به عنوان " سیستم الکتروکرومیک پوسته نازک نشر متغیر " ، یک " ساندویچ " باریک ، قابل انعطاف که شبیه پلاستیک به نظر می رسد و زمانی که یک بار الکتریکی به آن داده می شود می تواند تغییر رنگ دهد .


غشای نازک می تواند در میکرو فضاپیما مانند یک پوست ، مبدل رنگ از روشن به تیره مبنی بر در معرض بودن خودش در برابر نورشدید خورشید یا تاریکی خیلی زیاد به کار رود.چاندراسخار افزود که "تغییر رنگ" در فروسرخ همانندطیف نور مرئی است

فیلم تغییر مکان می دهد از یک وضعیت "نشر" بالا -یا نشر مقدار زیادی گرما – در دماهای گرم و یک نشر کم یا عایق گذاری ، وضعیت در دماهای انجماد . فیلم گرمایی همچنین یک لایه ی حفاظت کننده شامل اکسیدهای ژرمانیوم و سیلیسیوم دارد که آن را در مقابل اتم اکسیژن حفظ می کند ، که می تواند سفینه ها را پوسیده کند– یک مشکل جدی برای ایستگاههای فضایی و ماهواره های اساسی ارتباطاتی- و مدت عمرشان را کوتاه کند .



روکش اکسید سیلیسیوم همچنین یک کاهنده ی "جذب خورشیدی" به سوی پوست را ارائه می دهد . حتی در وضعیت رنگ روشن خودش ، پوست هنوز جاذب بالای تابش خورشیدی است و بعنوان نتیجه می تواند گرمای زیادی بدست آورد. روکش تضمین می کند که جذب خورشیدی زیر یک مقدار که مانع گرم شدن پوست تحت تابش مستقیم خورشیدی می شود ، می ماند .







با اینکه پوسته کمتر از یک صدم اینچ ضخامت دارد ، به اندازه کافی برای مقاومت کردن در برابر سنگهای ریز آسمانی درحال پرواز در میان فضا محکم است .



چاندراسخار ،محقق شرکت اشوین – اشس (Ashwin-Ushas) که پژوهش را به همراه ناسا انجام می دهد ، گفت :" آزمایش برای سنگهای ریز آسمانی خیلی ساده بود ما فقط یک توپ پر از ذرات کوچک و سوزنهای باریک نیزه مانند بر روی آن را شلیک کردیم " .



دیگر آزمایشات با بیشترین درجه حالت ارتجاعی پوسته را تایید می کنند . برای شبیه سازی جانشینی گرما وسرمای شدید فضا ، ابزار در خلا و در معرض دماهایی که به طور مداوم بین -58 و 212 درجه ی فارنهایت متناوب است بیش از چندین ماه قرار گرفته است. پوسته به طور موفقیت آمیزی این و سایر آزمایشهای ماندگاری را تحمل کرد . چاندراسخار گفت ابزار نتایج خیلی خوبی را در کل حاصل داده است .



چاندراسخار گفت :"این کار یک بهبود بنیادی را روی کارهای قبلی معرفی شده بوسیله ی این شرکت در الحاق یک لایه ی محافظت کننده نشان می دهدکه به طور موثر جذب خورشیدی را تا یک مقدارقابل پذیرش کاهش می دهد . تکنولوژی الکتروکرومیک نشرمتغیر یک تکنولوژی کاملاجدیدپیشگام توسط این شرکت است .بنابربهترین اطلاعات ما ، هیچ گروه دیگری هیچ کاری را در این حیطه انجام نداده است."



ناسا قصد دارد تا اولین نمونه های اولیه میکرو فضاپیما درحال کاررا درسال 2013 تهیه کند ، همچنین چاندراسخار گفت که تیم اش درحال کار کردن برای تهیه فیلم گرمایی آزمایش شده در فضا در نزدیکترین زمانی ممکن هستند .



گسترش دیگر ، میکروفضاپیما در صور فلکی پرواز خواهد کرد ، آنها را تقریبا برای آشکارسازی یا سوزاندن در بیرون آسمان غیر ممکن می کند . با پرتابهای ارزان قیمت تر و یک تعداد زیادتر از ماهواره های کوچک در مدار ، میکروفضاپیما می تواند قلمرو ماهواره های ارتباطی را با ، بسط دادن پیشرفت برای صنایعی که اکنون برای تهیه آن ها قادر نیستند ، وسیع کند . کشف اجتماع بهبودیافته همان اندازه که سریعتر و معتبرتر می شود و ارتباط از دور در دسترس جهانی فقط یک شروع خواهد بود .


همچنین برای پوسته گرمایی به کار بردن درزمین امکان دارد .چاندراسخار گفت که کشورهای با آب و هوای گرم یا سرد می توانند خانه ها را با این پوسته تغییررنگ و نشر را به ارزانی برای تنظیم بهتر دما بسازند . او قبلا به پرسشهایی از آنطرف دریاها برای ایجاد پوسته ی بلوک های سیمانی با پوسته ی تنظیم کننده دما رسیده بود .چاندراسخار گفت که به ساختن پوسته گرمایی علاقه دارد " تعداد زیادی از مهندسان فضاپیما به ما گفتند که اگر ما این تکنولوژی را داشتیم به ما آزادی طراحی خیلی بزرگتر برای میکروفضاپیمای آینده را می داد. "
منبع:http://www.sciencedaily.com/releases/2008/08/080819160053.htm

بقراط پدر طب یا پدر بهداشت؟



بقراط، بزرگترین طبیب و حکیم یونانی است که در سال 460 قبل از میلاد بدنیا آمد. مشهور است که شاگرد "فیثاغورث" بود. نام او "هیپوکراتس کوسی" است که در کتب اسلامی بنام های ابقراط، ابوقراطیس، بقراطیس آمده است. نام پدرش "هراکلیدس" و نام مادرش "فنارته" است.او از خانواده "اسکلیپیادس" بود که شغل پزشکی، شغل خانوادگی آنها بود. او بعد از اینکه مدتی نزد پدرش علم آموخت، نزد "دیمقراطیس" فیلسوف بزرگ، ادامه تحصیل داد و پس از آن مدتی به عنوان پزشک دوره گرد، در آسیای صغیر و سرزمین یونان به سیاحت و طبابت پرداخت تا اینکه احاطه کامل بر علم طب و پزشکی علمی و تجربی پیدا کرد و به لحاظ تشریح و شناخت بیماری ها، سرآمد همه شد.
کارش به جائی کشید که مردم او را چون خدایی می پرستیدند. او اطلاعاتی را که در مصر و در مدارس "کنیدوس و کوس" بدست آورده بود با کمک تجارب شخصی و نبوغ خود دسته بندی و در کتابی با نام ارگانون گرداوری کرد. وی مدت 76 سال عالم و معلم بود و اولین کسی بود که به بیگانگان طب را آموخت و آنان را مانند فرزندان خود می دید و در کتاب "عهد خویش" علت شروع و پایه گذاری آموزش طب به مشتاقان و حتی بیگانگان را نگرانی خود به خاطر از بین رفتن دانش طب می داند.

 
ظهور بقراط، در سال 96 به تاریخ "بخت النصر" پادشاه بابل و مطابق با چهاردهمین سال سلطنت "بهمن دراز دست" پادشاه ایران بود. درباره اخلاق نیکو و پسندیده او، سخن زیاد گفته اند. و سوگندنامه بقراط یادگار این حسن توجه او به تعهدات اخلاقی یک پزشک است.
مشهور است که از دربار شاهان، دوری می کرد و فقط دو مرتبه برای درمان شاه یونانی، نزد آنها رفت و بعد از درمان، سریعا به شهر خودش برگشت ولی برای درمان پادشاه وقت ایران، نرفت زیرا ایرانیها را دشمن یونانیان می دانست.
بقراط از نظر بسیار از محققان و پزشکان اولین پزشکی است که توانست خود را از دیدگاه های صرفا عقلایی و فلسفی رها کرده و تا حد زیادی به حقیقت پزشکی نزدیک شود.

پایه های فکری:
او به لحاظ تیپ فکری و نو نگرش پراگماتیک ناتورالیست بوده است. چراکه در بررسی علت ها و معلولها به طبیعت اعتقاد داشته و همواره تلاش می کرده علت پدیده ها و بیماریها را در طبیعت پیدا کند. او برخلاف سنت رایج در آن زمان علاقه چندانی به فلسفه های بنیادی و توجیه علت بیماریها بر اساس مکانیسم های فیزیولوژیک بدن نداشته است و به بیشتر ورودی و خروجی بدن را مدنظر داشته است. شاید اگر او امروز در بین ما بود مبنای کارش را براساس مطالعات Base Evidence یا همان تجربه گرایی صرف می گذاشت و کمتر سراغ پزشکی مولکولی و توجیه پاتولوژی بیماریها بر اساس فیزیولوژی مولکولی می رفت.

بقراط نیز هم عصر سقراط بود و تاثیرات زیادی از او گرفت اما همانگونه که گفتیم او بیشتر عمل گرا و تجربه گرا بود و کمتر به توجیهات فلسفی بیماریها علاقه نشان می داد. او شاید اولین کسی بود که علل متافیزیکال (ماوراء الطبیعه، شیاطین) را که در آنزمان سایه سنگینشان بر طب احساس می شد را یکسره به کناری نهاد و راه تجربه و تحقیق را بر اندیشمندان طب باز کرد.

نظریات پزشکی:
آنچه از مطالعه و تحقیق در آثار به جا مانده از او بر می آید اینست که بقراط نخستین پزشکی است که علت بیماریها را در خود فرد جستجو می کرده است. او برای اولین بار مفهوم هموستاز یا دینامیسم بدن موجودات زنده را مطرح کرد و اعتقاد داشت که بیماریها از برهم خوردن این تعادل زنده شکل می گیرند.
او این تعادل را تعادل فیزیس نامید. فیزیس واژه ایست که هم خانواده فیزیک امروزی بوده و در کتب بقراط به معنای جسم ارگانیسم به کار می رفته است.

او همچنین بر این باور بوده که عوامل خارجی نیز می توانند بیماریزا باشند اما در شکل گیری بیماریها بر هم کنش عوامل سرشتی و خارجی هردو موثرند.

او برای نخستین بار لفظ "پاتوژن" را بکار می برده است. پاتوژن امروز با همان معنی در طب به کار می رود. بدین ترتیب که عوامل بیماریزا بر "فیزیس" فرد تاثیر گذارده و ایجاد وضعیت "پونوس" را می نمایند. پونوس یعنی یک وضعیت به هم ریخته، که ناشی از یک واکنش ارگانیک غیر اختصاصی به پاتوژن است.
پس از آن ارگانیسم تلاش می کند نسبت به این برهم ریختگی یک واکنش اختصاصی بر می آید تا بتواند آنرا تا حدامکان کنترل یا از بین ببرد.

اما نکته بسیار جالب در مورد مدل فکری بقراط این بود که او بر خلاف بسیاری این واکنش اختصاصی به عامل پاتوژن را بیماری نمی داند بلکه ترکیب برهم کنش پونوس و واکنش اختصاصی بدن را بیماری دانسته و نام آنرا "پاگوس" می گذارد.

با اندکی تامل در تفکرات این نابغه یونانی آشکارا پی به این واقعیت می بریم که در مدل فکری او در هم فاکتور های بیرونی (Exciting cause)، هم عوامل عفونی و هم عوامل سرشتی و سیستم ایمنی فرد دخالت داشته اند.

طرح نظریه Individualization:
او می گفته هر ارگانیسمی بسته به فاکتورهای ذاتی، سرشتی و مادرزادی خود نسبت به پاتوژنها واکنش خاصی را نشان می دهد و از آنجاییکه عوامل مادرزادی، سرشتی و ذاتی در افراد مختلف متفاوت بوده و منجر به بروز استعداد برخی بیماریها در افراد مختلف می شود. از این رو نمی توان بیماریهای مختلف را در افراد مختلف یکسان دانست و با این نظریه انقلابی خود برای نخستین بار مفهوم Individualization را مطرح کرد.
بر طبق این نظریه که امروز نیز طرفداران زیادی را به خود جذب کرده است لازم است برخورد با هر بیمار کاملا اختصاصی و منحصر به فرد باشد. متاسفانه این مفهوم هنوز در پاره ای از موارد نادیده گرفته می شود.

رژیم غذایی و Life style:
او از نظر زمانی مقارن با ظهور فیثاغورس بوده است. همانگونه که می دانید فیثاغورس در دوران جوانی سفری به هند، بابل و مغان ایران داشته و با مزاجهای سه گانه واتا- پیتا و کافای ایروودیک آشنا شده و بر این اساس و با توجه به تجارب خود ساختار فکری اخلاط اربعه را بنا نهاده است.

براساس این نظریه بدن انسان و تمام موجودات عالم از چهار عنصر آتش، خاک، باد و آب تشکیل شده است و ترکیب این عناصر با یکدیگر اخلاط را تشکیل می دهد که در بدن یک فرد سالم این اخلاط با هم در تعادل به سر می برند. زمانی که این تعادل به نفع برتری یک خلط بر دیگری به هم بخورد فرد بیمار می شود. تااینجای کار در اغلب نظریات قبل از بقراط مشترک است و اغلب فلاسفه و به تبع آن اطباء تلاش می کرده اند با بیرون بردن ارواح شریر یا انجام کارهایی از قبل دعا یا مواردی مشابه این اخلاط را به حالت اولیه در بیاورند.
اما همانگونه که قبلا هم اشاره شد بقراط پزشکی عمل گرا و به قول امروزی ها پراگماتیک بوده است. او به تجربه دریافته بود مصرف برخی غذاها یا انجام برخی ورزشها یا تغییر عادات زندگی و خواب فرد می تواند تعادل مزاجی فرد را به او باز گرداند. به همین دلیل او اولین پزشکی است که به دانش تغذیه و تصحیح روش زندگی Life Style به معنای امروزی آن باور داشته و شیوه های کاربردی بسیار جالبی دراین باب دارد. اگر روزی گذرتان به کتاب ارگانون بقراط افتاد مشاهده خواهید کرد که در این کتاب بیش از هر چیز دیگری به احکام غذا خوردن، ورزش کردن، خوابیدن، زندگی زناشویی، اخلاق و بهداشت اشاره شده شده است. شاید بهتر باشد به جهت این حسن توجه او به دانش بهداشت در زمانی که مردم و اطباء هم عصر او کوچکترین توجهی به مسائلی از این قبیل نداشته اند، پیش از آنکه بقراط را پدر طب بنامیم او را پدر بهداشت لقب دهیم که واقعا برازنده اوست.

نوآوریهای او به اینجا ختم نمی شود. چراکه او برای نخستین بار مفهوم سرشت (Constitution) و خلق و خو(Temperament) را مطرح کرد. که البته این مفاهیم تا به امروز دست نخورده باقی مانده اند. به دنبال این تعاریف او مفهوم دیاتز را مطرح کرد. دیاتز همان استعداد ابتلاء افراد مختلف به بیماریهای مختلف است مثلا افراد دموی مزاج به بیماریهای قلب – عروقی و خونریزی مستعد هستند یا افراد بلغمی مزاج به چاقی و عوارض آن که باز طرح این نظریات در زمانی که اطباء علت دردهای قلبی را به وارد شدن ارواح شریر به بدن بیماران می دانستند، بیشتر به معجزه شبیه بود.

تجویز های تک دارویی:
نکته آخر اینکه او علاوه بر تصحیح رژیم غذایی و Life Style تجویز دارو را نیز در پاره ای از موارد جائز می دانسته است. کتاب ماتریا مدیکا یا همان مفردات دارویی او مجموعه ای از حدود 100 داوست که او به تفصیل در مورد جنس و نوع و طرز تهیه آن و سپس تاثیرات دارویی آن بر بیماریهای مختلف توضیح داده است.
البته با نظری اجمالی بر کتاب مفردات بقراط شاید برخی آنرا هم رده سایر کتب دارویی قرار دهند اما شیوه تجویز او نیز در نوع خود استثنایی و تامل برانگیز بوده است.
بقراط هیچ گاه در تجویز های خود از دو دارو به صورت همزمان استفاده نمی کرده است. او در تجویز ها از دو روش مشابه درمانی و مخالف درمانی سود می جسته است. به گونه ایکه وقتی عامل بیماری کاملا خارجی بوده مخالف درمانی می کرده ودر صورتیکه عامل بیماری کاملا آندوژن بوده است روش مشابه درمانی را اختیار می کرده است. به طور مثال وقتی فردی به خاطر سرمازدگی در برف به او مراجعه می کرده او دارویی تجویز می کرده که بیمار گرم شود اما در برخورد با یک دل درد که فرد با غذا یا دارویی مسموم نشده بود، دارویی که خود ایجاد دل درد می کرده است را به بیمار می خورانیده است.

خانواده و فرزندان بقراط
او دو پسر بنام های "تاسلوس یا تسالوس" و "دراقن یا دراکون" و یک دختر بنام "مایاارسیا" و دامادش "پلیبوس" داشت که ظاهرا دختر او از دو برادرش عالم تر بود. که متاسفانه فرزندان و به دنبال آن نوه و نتیجه او علی رغم توصیه پدر به ترکیب داروها با یکدیگر و گسترش دادن مفردات دارویی بقراط بزرگ دست زنند و ظاهرا بیشتر شیوه تجویز داروی مخالف را پیش می گیرند. و بدین ترتیب از شیوه او کاملا دور شدند.

در پایان باید اضافه کرد که بقراط در فن شرح حال گیری یا همان دانش سمیولوژی امروزی بسیار دقیق بوده و شرح حال های او بسیار مفصل و شامل تمامی نکات در مورد بیماریهای جسمی و روحی او، بهداشت، تغذیه، شیوه زندگی و تفکرات فرد بوده است.
او در معنای واقعی کلمه در درمان بیماریها به تمامیت علائم توجه داشته است.


درگذشت بقراط
او 375 سال قبل از میلاد مسیح در شهر "لاریسا" از دنیا رفت. او در آن موقع 90 تا 95 سال بود. 


www.homeopathy.blogfa.com

فیزیک دان ایرانی و شگفت آفرینی تازه سیاه چاله ها

 
یک فیزیک دان ایرانی مقیم دانشگاه میسوری در کلمبیا هنگام بررسی نتایج نظریه نسبیت اینشتین روی ذراتی زیر اتمی که با سرعت زیاد در حرکتند موفق به کشف اثر تازه و شناخته نشده ای از سیاه چاله ها شده است.

سیاه چاله ها که در زمره ی عجیب ترین اجرام کیهانی به شمار می آید باز هم شگفتی آفریده اند و اخترشناسان را حیرت زده کرده اند. به نوشته ی هفته نامه ی علمی نیوساینتیست بهرام مشحون و همکارش کارمن چیکانک در دانشگاه میسوری در بررسی های علمی خود به این نکته پی برده اند که سیاه چاله ها می توانند نیروهای جزر و مدی عجیبی تولید کنند که بر ذرات با سرعت زیاد تاثیری متفاوت از ذرات با سرعت کم باقی می گذارد. این اثر پیشبینی نشده به این معناست که سیاه چاله ای که در مرکز کهکشان خود ما قرار دارد می تواند منبع پرتوهای کیهانی بسیار پرقدرت و نادری باشد که اخترشناسان تاثیر مخرب آنها را در جو زمین مشاهده کرده اند اما تاکنون نتوانسته اند توضیحی برای منشا شان پیدا کنند.

نیروهای جزر و مدی بر اساس نظریه ی نیوتونی هنگامی ظاهر می شوند که تاثیر نیروی جاذبه به واسطه ازدیاد فاصله کم می شود به عنوان مثال 2 ذره که در فواصل متفاوتی نسبت به یک سیاه چاله قرار دارند تحت تاثیر 2 نیروی مختلف قرار می گیرند و یکی از آنها که نزدیک تر است شتاب بیشتری پیدا می کند. اما توضیحی که از طریق فیزیک نیوتونی به دست می آید برای شرایطی که در نزدیک سیاه چاله ها برقرار است کفایت نمی کند. اخترشناسان از مدت ها قبل به این نکته پی برده بودند که در پلاسما(ماده در دما و فشار زیاد) که اطراف سیاه چاله ها در گردش است ذرات بنیادی و زیر اتمی با سرعت بسیار زیاد فراوانند.

مشحون و همکارش در تلاش محاسبه این امر بودند که این ذرات در میدان جاذبه قدرتمند سیاه چاله ها چگونه رفتار می کنند. این 2 فیزیکدان دریافتند که تاثیر میدان جاذبه سیاه چاله ها روی ذراتی که با سرعت کم در این میدان حرکت می کنند دقیقا به همان نحو است که فیزیک نیوتن پیشبینی می کند اما در مورد ذراتی که با سرعت نزدیک به سرعت نور حرکت می کنند نتایج به دست آمده کاملا خلاف انتظار بود. ذراتی که با سرعتی بیش از 70درصد سرعت نور300هزار کیلومتر در ثانیه حرکت می کنند رفتارشان تابع جهت حرکتشان است.

ذرات پرسرعتی که در امتداد محور چرخش سیاه چاله ها حرکت می کنند از شتاب حرکتشان نسبت به ذرات کند کاسته می شود اما ذرات تند سرعتی که در جهت عمود بر این محور سیر می کنند شتابی بسیار زیاد و انرژی حیرت انگیز و عظیم کسب می کنند.

نتایج بدست آمده به وسیله مشحون و همکارش شماری از رصد ها و مشاهدات توضیح ناپذیری را که اخترشناسان در گذشته انجام داده بودند قابل فهم ساخته است. از جمله این امور افشانه های بسیار پر قدرت از جنس ذرات زیر اتمی است که از قطب های اجرام کیهانی موسوم به((مایکروکازارها)) به بیرون پرتاب می شوند. تلقی خترشناسان آن است که مایکروکازارها سیاه چاله ها را درون خود پنهان ساخته اند. آنچه که موجب حیرت اخنرشناسان بود آن است که این ذرات پر انرژی دارای شتاب کاهش یابنده هستند. علاوه بر این از تحقیقات مشحون و همکارش چنین بر می آید که رویداد های حیرت انگیز دیگری نیز در جهات دیگر و هنگام حرکت ذرات پر شتاب رخ می دهد که هنوز مشاهده نشده است. به اعتقاد مشحون نیروهای جزر و مدی کند کننده تنها در زاویه55 درجه از محور یک سیاه چاله ظهور می یابد و تنها در این زاویه است که ذرات زیر اتمی شتاب منفی پیدا می کنند و از سرعتشان کاسته می شود. در همه جهت و زوایای دیگر حول این محور این نوع ذرات شتاب مثبت بدست می آورند و براساس نظریه اینشتین سرعت این ذرات می تواند تا سرعت نور بالا برود. اگر نظریه مشحون و همکارش درست باشد سیاه چاله هایی که در کهکشان ما قرار دارند دائما ذرات پر شتاب و پر سرعتی عمدتا از جنس پروتون را به بیرون پرتاب می کنند که انرژی شان هنگامی که به زمین می رسند بیش از1020الکترون ولت است. به گفته مشحون می توان نظریه پیشنهادی او و همکارش را با مقایسه رابطه میان جهت ورود پرتوهای کیهانی مافوق پرقدرت به جو زمین و موقعیت مایکروکازار ها در کهکشان راه شیری را مورد آزمایش قرار داد.


منبع : akhtarphysic.blogfa.com