علم در زندگی من

هر روز یک مقاله ی علمی زیبا!

علم در زندگی من

هر روز یک مقاله ی علمی زیبا!

معجزه هدف

ویژگی هدف

    هدف با آرزو تفاوت دارد. آرزو یعنی رسیدن به چیزی که آن را نداریم. ولی هدف یعنی آشکار کردن « چه که داریم ولی هنوز ناپیداست. معمولا" هدف با آرزو اشتباه گرفته می شود. آرزو، انسان را از واقعیت دور و ذهن را اسیر و آشفته خود می کند. بنابر این بهتر است که از آن اجتناب شود.

    اما هدف، انتخاب نقطه ی پایانی مسیری است که با توجه به استعدادها و توانمندی های خود در نظر گرفته می شود. هر فردی گنج های بیشماری در درون خود دارد که لازم است این گنج ها را کشف و آشکار کند. گنج هایی چون دانایی، مهربانی، آرامش ، اقتدار، پاکی و ...

    این گنج ها که همگی حالتی کیفی دارند، می توانند با توجه به شرایطی که در آن آشکار می شوند، تبدیل به نتایج و ثمرات عینی شوند. برای مثال، کسی که دانایی خویش را آشکار کند، معلمی خواهد شد که تعالیمی را ارائه می دهد و شاگردانی را تربیت می کند تا این تعالیم را پاسداری کنند. آن کس که اقتدار خویش را آشکار کند، رهبری خواهد شد که یارانش را در راه رسیدن به هدفشان یاری می کند و به همین ترتیب همه ی گنج ها، دست آوردهای عینی و ملموس خواهند داشت.

تحقق هدف

تحقق یک هدف، فرایندی است که در آن کیفیت تبدیل به کمیت می شود.

این فرایند از چهار مرحله ی، قصد، ماموریت، افق حرکتی و برنامه تشکیل می شود. هر کدام از این مراحل، ویژگی هایی دارند و پرداختن به ان ها شرایطی دارد.

دسته بندی اهداف

اهداف را باید به دو دسته تقسیم بندی کرد.

الف) بر اساس زمان دست یابی به هدف، بر این اساس اهداف به سه دسته تقسیم بندی می شوند.

1-اهداف طولانی مدت.مثل رسیدن به شغل دلخواه برای یک نوجوان دبیرستانی که می خواهد استاد دانشگاه شود.

2-اهداف کوتاه مدت.مثل هدف قبولی در کنکور امسال.

3-اهداف روزمره. مثل مطالعه ی بخش اول یک کتاب که همین امروز به مطالعه ی آن می پردازید. در گام نخست، اهداف خود را با این روش، طبقه بندی کنید و اهداف طولانی مدت، کوتاه مدت و روزمره ی خود را مخص کنید و طول زمانی هر یک را نیز یادداشت کنید. یعنی چقدر طول خواهد کشید تا شما به آن اهداف برسید، یک روز ، یک سال یا ده سال.

ب)بر اساس مدت زمانی که برای انجام ان لازم است...برخی اهداف نیازمند زمان بیش تر هستند. مثلا" شما برای مطالعه ی تمام یک کتاب به مدت بیش تری نیاز دارید تا مطالعه ی یک فصل آن. پس لازم است برای دست یابی به این هدف برنامه ریزی کنید.

    اکنون در دومین گام، برای هر روز، هر هفته، هر ماه و هر سال خود برنامه ریزی کنید.برای داشتن یک برنامه ی موفق ابتدا اهداف بلند مدت خود را در نظر بگیرید.

    بیندیشید که برای رسیدن به آن ها چه کارهایی را باید انجام دهید. در انجام این کارها هر سال چقدر باید پیشرفت داشته باشید. هر ماه چقدر، هر هفته و هر روز چقدر؟

    سپس در نظر بگیرید که برای دست یابی به ان اهداف چه مسیر یا مسیرهایی را باید طی کنید و در طی این مسیر یا مسیرها، چه نقاطی به عنوان اهداف کوتاه مدت می تواند در نظر گرفته شود.

    آن گاه نتیجه را در برنامه ریزی  روزانه، ماهانهو سالانه ی خود یادداشت کنید.به این ترتیب مشاهده می کنید که حتی برای رسیدن به اهداف سالانه و طولانی مدت خود  نیز باید برنامه ریزی روزانه داشته باشید. اجزای لازم برای رسیدن به این اهداف را در برنامه ی خود قرار دهید.

   اکنون زمان گام گذاشتن در مسیر دست یابی به هدف است. این مرحله که بدون شک بخش وسیعی از زمان و تلاس های فرد را تحت تاثیر قرار می دهد، تعهد داشتن نسبت به اجرای برنامه ریزی انجام شده است. بسیاری از افراد که از نداشتن هدف و و یا غیر قابل دسترس نبودن آن گله مند هستند و بعضا" خود را ناچار از تغییر در نگرش ها و تعیین اهداف مجدد می بینند، از نداشتن تعهد و تصمیم در اجرای برنامه رنج می برند. این گونه افراد باید به جای پرداختن به هدف و بازنگری در برنامه ریزی، به بازنگری در روحیات و اراده ی انجام برنامه ی خود بپردازند.

    قطعا" تصمیم جدی و پای فشردن بر اجرای برنامه ریزی ها فرد را در دستیابی حتمی به هدف یا اهداف مشخص شده یاری خواهد نمود.

    بر اساس تعریفی ساده و ابتدایی، هدف وضعیتی است که می واهیم در آینده داشته باشیم. دانستن این نکته ی مهم که اگر خود نتوانیم وضعیتمان را در آینده تعیین کنیم،  ناچار محیط پیرامون ما ، وضعتی خاص را به ما تحمیل خواهد نمود ضروری به نظر می رسد و طبیعی است آن چه محیط بر ما تحمیل می کند ممکن است با خصوصیات و ویژگی های ما سازگاری نداشته باشد. پس چه بهتر که خود، هدف مطلوبمان را تعیین کنیم و به سمتش در حرکت باشیم.

    در زبان فارسی ضرب المثل «اگر زمانه با تو نسازد تو با زمانه بساز» مشهور است. این ضرب المثل درست احوال کسانی است که مسیر پیش روی خود را بدون تعیین هدف طی می کنند. در این نوشتار می کوشیم تا عبارت «اگر زمانه با تو نسازد تو با زمانه بساز» را به عنوان تصویری جدید جایگزین سازیم.

تلاش کنید و آن چه را دوست دارید به دست آورید و گر نه ناچار خواهید شد آن چه به دست آورده اید دوست بدارید. 

ضرورت داشتن هدف

   انتخاب هدف یکی از ضرورت های زندگی است  که اگر آگاهانه انجام نشود ، ناآگاهانه بر فرد تحمیل خواهد شد. نخستین گام برای انتخاب هدف، برخورداری از تمرکز ذهنی است و داشتن ذهنی متمرکز، یکی از شرط های لازم برای موفقیت است.

ذهن متمرکز، قدرت تفکر و خلاقیت دارد و سرشار از انرژی است.چنین ذهنی می تواند در مورد مسائل گوناگون جست و جو کند و اعماق و نتایج هر مساله را تا حد امکان به صورت دقیق ببیند. نقطه ی مقابل ذهن متمرکز، ذهن آشفته است. با ذهن آشفته نمی توان کاری از پیش برد و نتیجتا" تمام انرژی فرد صرف کارهای بیهوده می شود.

دلایل عدم موفقیت

ذهن آشفته

    یک ذهن آشفته، لبریز از ایده های گوناگون است که ممکن است با یکدیگر متضاد باشند. بنابراین پرداختن به یک ایده، دیگری را خنثی می کند و هر دستاورد، دستاورد دیگر را از بین می برد.

در ک ذهن آشفته، یک خط فکری به صورت ممتد جریان ندارد. یک فکر می آید و بعد توسط فکری دیگر قطع می شود و چس از مدتی که شخص از مسیر اصلی فکر خود منحرف شد، مجددا" آن را به یاد می آورد و سپس می کوشد تا دوباره روی موضوع متمرکز شود.

    برای رسیدن به گنج، لازم است که زمین را تا رسیدن به گنج حفر کنیم. کسی که ذهنی آشفته دارد، همانند جوینده ای است که پس از کندن چند وجب خاک، نقطه ای دیگر نظرش را جلب می کند و برای کندن آن جا، از کارش دست می کشد.

    در یک ذهن آشفته ، ارزش ها مرتب عوض می شوند، زیرا تعیین ارزش حاصل اگاهی و تفکر نبوده است. شخص ابتدا با ایده ای روبرو شده و آن را به عنوان ارزش می پذیرد. سپس در برخورد با ایده ای دیگر ان را به عنان ارزش جدید می پذیرد.

صاحب ذهن اشفته نمی تواند از کارهایش دفاع کند، زیرا آن ها را با معیار و دلیل محکم و روشن انتخاب نکرده است.   

    صاحب ذهن اشفته، ثبات شخصیت ندارد و بنابراین محیط به سرعت بر او تاثیر می گذارد. چنین شخصی با از دست دادن کوچک ترین فرصت و موقعیتی ناراحت و اندوهگین می شود و با به دست آوردن کوچک ترین چیزی غرق در شادی می شود.چنین شخصی هیجانی است و مجموعه ای از احساسات کاذب است.

    از صاحب ذهن آشفته، عمل دیده نمی شود. بلکه رفتار او یک سری ایده است که نه تنها معمولا" تا عملی شدن فاصله ی زیادی دارند بلکه گاه امکان رسیدن به آن ها نیست.

     صاحب ذهن آشفته، قدرت اراده ندارد.داشتن اراده ، نیازمند ثبات است.توجه داشته باشیم که هر فرد تا زمانی به عهد و پیمان خود وفادار می ماند که اصل عهد و پیمان را پذیرفته و اصل پیمان ، برایش مهم و باارزش باشد. وقتی که شخص قدرت ثبات را از دست داد، دیگر نمی تواند بر عهد خود باقی بماند.

     صاحب ذهن آشفته، توان تصمیم گیری ندارد و دائما" از محیط و دیگران تاثیر می پذیرد و در برابر آن چه بر اساس تبلیغات بر او عرضه می شود، تسلیم و پذیراست.

     احب ذهن مشوش ، توان حفظ انرژی های خود را ندارد و بنابر این زود خسته می شود و با رسیدن به نتیجه های اولیه که اغلب غیر قابل اعتماد هستند، دست از کار می کشد. او در این حالت نمی تواند خطاهای کار خود را پیدا کند، بنابراین، دائما" در حال تکرار خطاهایی روشن است.

و سرانجام  صاحب ذهن اشفته، در برابر مسائل قدرت انتخاب و انعطاف را از دست می دهد. 

پیروزی ملک بلامنازع کسانی است که در راه خود ثبات قدم و استقامت داشته باشند.

نویسنده: علیرضا خراطها

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد